” چرا بیشتر مردم پولدار نمی شوند؟ ” اینجا پنج دلیل که به زعم من علت پولدار نشدن برخی از مردم است را عنوان می کنم.
چرا من ؟
بعنوان اولین دلیل، باید گفت این اتفاق هرگز برای آنها نمی افتد. یک شخص معمولی در خانواده ای رشد کرده که هیچگاه با شخص ثروتمندی برخورد نداشته است. او به مدرسه ای می رود و با افرادی معاشرت دارد که ثروتمند نیستند. او با افرادی کار می کند که ثروتمند نیستند. او گروه دوستان و حلقه اجتماعی خارج از محیط کار دارد که ثروتمند نیستند. او الگویی ندارد که ثروتمند باشد. اگر این شرایط در حین سالهای رشد و بلوغ شما تا سن بیست سالگی وجود دارد، به سنین بالاتر می رسید و همچنان این امکان وجود ندارد که مثل دیگران ثروتمند شوید.
به همین دلیل است که کسانی که در خانواده ای با والدین ثروتمند رشد می کنند احتمال بیشتری برای ثروتمند شدن دارند در مقایسه با کسانی که والدین ثروتمند ندارند. بنابراین اولین دلیلی که برخی از مردم ثروتمند نمی شوند این است که هیچگاه امکان وقوع این اتفاق برایشان وجود ندارد. و البته وقتی این اتفاق هیچوقت نیافتد، آنها گامهای لازم بسوی ثروتمندی را برنمی دارند.
تصمیم بگیرید!
دلیل دومی که برخی از مردم پولدار نمی شوند این است که آنها هیچگاه تصمیم نمی گیرند. حتی اگر کتابی بخواند، در سخنرانی شرکت کند، با اشخاص ثروتمند معاشرت کند، هیچ تحولی روی نمی دهد مگر اینکه او تصمیم به انجام کار متفاوتی بگیرد. حتی اگر این امکان برای شخصی وجود داشته باشد که بتواند پولدار شود و اگر حتی فقط کارهای معین و روتین را انجام دهد، اگر گام اول را برندارد در همانجایی که شروع کرده درجا می زند. اگر به کارهای همیشگی تان ادامه دهید، با رسیدن به نتایجی که همواره می رسیدید ادامه خواهید داد.(نکته منفی)
دلیل اصلی اُفت و شکست مالی این است که اکثریت بزرگی از مردم تصمیم نمگیرند که موفق باشند. آنها تعهد الزام آور و یا تصمیم صریحی مبنی بر حرکت به سوی موفقیت نمی گیرند. آنها می خواهند، تصمیم دارند، آرزو دارند، و آنها قصد دارند که روزی پولدار شوند. آنها آرزو و امید دارند و دعا می کنند که پول فراوانی بدست آورند، اما هیچگاه تصمیم نمی گیرند، ” من تصمیم دارم این کار را انجام دهم! ” این تصمیم اولین و اساسی ترین گام برای بدست آوردن استقلال مالی است.
شاید فردا
دلیل سومی که برخی از مردم پولدار نمی شوند تعویق است. مردم همواره دلایل قابل قبولی دارند که کاری که میدانند برای رسیدن به استقلال مالی لازم است را شروع نکنند: ماه، فصل یا سال مناسبی برای شروع کار نرسیده است. شرایط اقتصادی در این حرفه مساعد نیست. بازار در وضعیت مناسبی نیست. ممکن است نیاز به ریسک داشته باشد، یا از امنیت صرف نظر کنیم. شاید سال آینده.
به نظر می رسد همواره دلیلی برای به تعویق انداختن وجود دارد. در نتیجه آنها ماه تا ماه، سال تا سال، حرکتی نمی کنند، تا زمانی که دیگر خیلی دیر است.حتی اگر امکان پولدار شدن برای شخصی فراهم باشد، و تصمیم به ایجاد تحول گرفته باشد، تعویق باعث می شود طرح هایشان به آینده ای نامعلوم کشیده شود.
بهایش را بپردازید
دلیل چهارمی که مردم در بی پولی بازنشسته می شوند چیزی است که اقتصاددانان به آن ناتوانی در به تاخیر انداختن لذتهای زندگی می نامند. اکثریت بزرگی از مردم وسوسه مقاومت ناپذیری در خرج کردن آخرین اسکناس شان دارند. اگر در به تاخیر انداختن این ولخرجی ها ناتوان باشید، و در خرج کردن انضباط نداشته باشید، نمی توانید ثروتمند شوید. اگر زندگی مقتصدانه را به یک عادت تبدیل نکنید، غیر ممکن است به استقلال مالی دست پیدا کنید. همانطور که کلمنت استون گفت، “اگر نتوانید پول پس انداز کنید، عظمت و بزرگی در شما وجود ندارد.”
چشم انداز بلند مدت داشته باشید
دلیل پنجمی که مردم در بی پولی بازنشسته می شوند به همان اندازه بقیه دلایل- اگر مهمتر نباشد- مهم می باشد و آن دلیل فقدان چشم انداز زمان است. یعنی فاصله زمانی مورد نظرتان وقتی که فعالیتهای روز به روز خود را برنامه ریزی می کنید و وقتی که تصمیم های مهم در زندگی تان می گیرید. چشم انداز زمان برمی گردد به نقطه زمانی در آینده که شما اکنون تصمیم گرفتید برای رسیدن به آن نقطه چه کارهایی باید انجام بدهید یا ندهید.
مثالی از دیدگاه بلند مدت که عادت خانواده های سطح بالای انگلیس است ثبت نام فرزندشان به محض تولد در دانشگاه اکسفورد یا کمبریج است. این یک مثال عملی از دیدگاه بلند مدت است. زوج جوانی که ماهیانه پنجاه دلار در یک صندوق کمک هزینه تحصیلی می گذارند طوری که فرزند تازه بدنیا آمده آنها بتواند به دانشگاه منتخب خودش یا آنها برود، زوجی دارای دیدگاه بلند مدت می باشند. آنها حاضر هستند که نتایج و درآمد کوتاه مدت را قربانی نتایج و درآمد بهتر در بلند مدت بکنند. کسانی که دیدگاه بلند مدت دارند تقریباً همواره رشد اقتصادی خوبی در این دوره از زندگی شان خواهند داشت.
نویسنده : برایان تریسی
