چگونه گروه MasterVoices الهامبخش کریگ کارنلیا و جان گوار شد تا موزیکال کوتاهمدتی را که با ماروین هملیش نوشته بودند، بازبینی کنند.

وقتی موزیکال Sweet Smell of Success در سال ۲۰۰۲ در برادوی روی صحنه رفت، تنها پس از سه ماه به کار خود پایان داد. اکنون، گروه کُر MasterVoices نیویورک—به رهبری تد اسپرلینگ، برندهی جایزهی تونی—آماده میشود تا این اثر از ماروین هملیش، کریگ کارنلیا و جان گوار را دوباره به صحنهی نیویورک بازگرداند. این گروه کنسرتی از این موزیکال محصول ۲۰۰۲ را در تاریخ ۲۱ و ۲۲ نوامبر در سالن فردریک پی. رز در مرکز جاز لینکلن سنتر روی صحنه میبرد. بازیگران اصلی این اجرا رائول اسپارزا (بازیگر موزیکال Company) در نقش جی.جی. هانسکر و لیزی مکآلپاین (بازیگر موزیکال Floyd Collins) در نقش سوزان هستند (بلیتها در Jazz.org موجود است).
این بازگشتی برای این موزیکال است که مدتها انتظارش میرفت. شکست آن در سال ۲۰۰۲ با توجه به سابقهی درخشان دستاندرکارانش، تا حدودی غافلگیرکننده بود. گوار، برندهی جایزهی تونی و نامزد نهایی پولیتزر، نمایشنامه را بر اساس فیلم کلاسیک محصول ۱۹۵۷ اثر ارنست لمن و کلیفورد اودتس نوشته بود که خود آن فیلم نیز اقتباسی از رمان کوتاه لمن بود. ترانهها نیز اثر آهنگساز، هملیش، برندهی جایزهی تونی برای موزیکال تأثیرگذار A Chorus Line و ترانهسرا، کارنلیا، که خود آهنگساز و ترانهسرایی افسانهای است، بودند.
بازیگران نیز افراد گمنامی نبودند. جان لیسگو نقش هانسکر را روی صحنه خلق کرد و حتی برای این اجرا جایزهی تونی را نیز از آن خود کرد. در نقشهای مکمل، چهرههایی که آن زمان نسبتاً تازهکار بودند، مانند کلی اوهارا و برایان دارسی جیمز حضور داشتند. چه چیزی میتوانست اشتباه پیش برود؟
خب، برای شروع باید گفت که سال ۲۰۰۲ زمانهی بسیار عجیبی در تمام دنیا و بهخصوص در نیویورک بود. برادوی که هنوز از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر در شوک بود، ناگهان به سرگرمیهای شاد و مفرحی مانند !Mamma Mia و The Producers علاقهمند شده بود. در مقابل، Sweet Smell داستانی عمیقاً بدبینانه دربارهی برخی از زشتترین زوایای پنهان نیویورک بود.
داستان، یک کارگزار مطبوعاتی جاهطلب به نام سیدنی فالکو را دنبال میکند که رابطهای غیرمنتظره با یک ستوننویس شایعات بسیار قدرتمند و بانفوذ به نام جی.جی. هانسکر برقرار میکند. ستون روزانهی هانسکر، هدف اصلی تمام مشتریان فالکو است. هانسکر شخصیتی بود که لمن با الهام از شخصیت واقعی والتر وینچل خلق کرده بود؛ فردی که با استفاده از ستون بسیار تأثیرگذار خود و برنامهی رادیوییاش، و همچنین روابط نزدیک با بسیاری از چهرههای سیاسی، بهویژه جی. ادگار هوور، کنترل حیرتانگیزی بر رسانهها، سرگرمی و سیاست آمریکا اعمال میکرد. وینچل میتوانست سرنوشت هر کسی، از یک هنرمند نوپای برادوی گرفته تا یک سیاستمدار ظاهراً قدرتمند را، تنها با چند ضربه بر کلیدهای ماشین تحریرش رقم بزند. همانطور که با توجه به ارتباطش با هوور میتوان حدس زد، او نقش بزرگی در مککارتیسم (آن سناتور نیز یکی دیگر از نزدیکانش بود) و سرکوب صداهای مخالف داشت.
در Sweet Smell، هانسکر از فالکو میخواهد تا رابطهی خواهرش، سوزان، با یک نوازندهی جوان جاز را به هم بزند و در این فرایند، فالکو را در شبکهی شوم و خودخواهانهی خود گرفتار میکند. این داستان نقدی گزنده بر نیویورک «واقعی» آن دوران—و حتی کل رسانههای آمریکا—است. در روزهای پس از ۱۱ سپتامبر، تماشاگران، فارغ از سابقهی درخشان نویسندگان موزیکال، چندان پذیرای چنین داستانی نبودند.
اما به گفتهی گوار و کارنلیا در مصاحبه با پلیبیل، این تمام دلیل شکست اولیهی Sweet Smell، حداقل از نظر آنها، نیست. آنها فراتر از خوشحالی از بازگشت این نمایش (هملیش این موزیکال را یکی از بهترین آثار خود میدانست)، میگویند که این کنسرتها فرصتی عالی برای بازبینی این پروژهی پردردسر است؛ فرصتی برای بازگرداندن موزیکال به ایدههای اولیهشان و حذف برخی تغییراتی که در مسیر رسیدن به برادوی ایجاد شد و اکنون از انجام آنها پشیمان هستند.
برای کسب اطلاعات بیشتر، در طول تمرینها با گوار، کارنلیا و تد اسپرلینگ، مدیر هنری MasterVoices (و کارگردان و رهبر ارکستر این کنسرت) به گفتگو نشستیم. این گفتگو برای اختصار و وضوح ویرایش شده است.

تد، چطور شد که Sweet Smell of Success را برای گروه MasterVoices انتخاب کردی؟
تد اسپرلینگ: من همیشه سعی میکنم اثری را پیدا کنم که با زمانهی ما همخوانی داشته باشد. این کار کمی دشوار است، چون باید یک سال زودتر تصمیم بگیری و پیشبینی کنی که آن زمان چه حال و هوایی خواهد داشت. اما با تمام اتفاقاتی که در رسانههای اجتماعی میافتد، بهویژه سانسور مطبوعات و این احساس که دولت ممکن است افراد را هدف قرار دهد… حس کردم که این داستان دوران مککارتی از هر زمان دیگری بهروزتر است. و من همیشه به دنبال آثاری هستم که نقش بزرگی برای گروه کُر داشته باشند، چون ما ۱۵۰ نفر در گروه کر خود داریم. گروه کُر بخش بسیار مهمی از Sweet Smell of Success است. آنها صداهای درون ذهن سیدنی هستند—که در نمایشنامه «نجواها» نامیده میشوند. آنها مشغول نجوا کردن پند، انتقاد، تفسیر و پخش شایعات هستند. بنابراین، آنها بهنوعی همان شبکهی اجتماعی هستند که این شایعات را که میتواند از یک ستون روزنامه یا یک برنامهی رادیویی شروع شود، تداوم بخشیده و تقویت میکنند.
به نظر میرسد در میان اجراهای تئاتر موزیکال این گروه، این یکی از فعالترین نقشها برای گروه کر است.
اسپرلینگ: همینطور است. معمولاً آنها روی جایگاههای گروه کر در پشت صحنه میایستند، اما برای این اجرا، ما آنها را در صندلیهایی که گاهی برای تماشاگران استفاده میشود و صحنه را در سطوح مختلف احاطه کرده، قرار میدهیم. هر گروه در یک جایگاه، نمایندهی یک سناریو خواهد بود. افرادی در کلوبهای شبانه، در مسابقات ورزشی، جمعشده دور یک رادیو و در آرایشگاهها حضور خواهند داشت. این روش جدیدی است که با گروه کُر نه بهعنوان یک موجودیت یکپارچه، بلکه بهعنوان انسانهای واقعی در زمان واقعی برخورد میکند و برشی از زندگی شبانهی نیویورک را در تمام اقشار جامعه نشان میدهد که همگی به اخبار متصل و به شایعات علاقهمند هستند. آنها میتوانند از یک آرایشگاه به سیدنی نجوا کنند: «مراقب باش.» ما همچنین ۳۰ نفر از آنها را بهعنوان یک گروه بازیگر روی صحنه خواهیم داشت. ما واقعاً آنها را به چالش میکشیم. آنها بیش از حد معمول طراحی حرکت دارند و برخی از نقشهای کوچکتر را نیز بازی میکنند.
بیایید به زمانی برگردیم که این نمایش برای اولین بار اجرا شد. جان، کریگ—این پروژه چگونه شکل گرفت؟
جان گوار: همهچیز از آنجا شروع شد که گارت درابینسکی از من خواست تا طرحی از ایدهی خود برای این کار بنویسم. من یک سناریو نوشتم و او مرا استخدام کرد. من عاشق این داستانم. این اتفاق در سال ۱۹۹۹ افتاد و من فکر میکردم که داستان هنوز بسیار زنده و گیراست—برایم جذاب بود. یادم میآید که در ابتدا برای کارگردانی به سراغ نیک [هایتز] رفتیم و او نپذیرفت. سپس پرنسس دایانا درگذشت. یک هفته بعد، نیک با من تماس گرفت و گفت: «هنوز برای Sweet Smell به کارگردان نیاز داری؟ از زمان مرگ پرنسس دایانا و ماجرای رسانهها، تمام فکرم مشغول این موضوع بوده. فکر میکنم باید این کار را انجام دهم.» ما در سال ۲۰۰۰ یک کارگاه فوقالعاده داشتیم. مردم برای اینکه بخشی از این نمایش باشند، به ما پول پیشنهاد میدادند. ما یک سال بعد در شیکاگو نمایش را روی صحنه بردیم و تا آن زمان، حادثهی ۱۱ سپتامبر رخ داده بود.
کریگ کارنلیا: تماشاگران پس از سال ۲۰۰۱ آن را نمیخواستند. آنها einfach نمیخواستند آن را بشنوند، منتقدان هم نمیخواستند. فکر نمیکنم نمایش هرگز از ضربهای که در شیکاگو خورد، کمر راست کرده باشد. من عاشق نمایش بودم. و البته، جان برای آن نامزد جایزهی تونی شد. اما [در برادوی] سه ماه روی صحنه بود و سپس تا به امروز ناپدید شد. مردم نمیدانستند با آن چه کنند. و بعد تد از راه رسید.
اجرای آهنگ «Don’t Know Where You Leave Off» از این موزیکال توسط نوآ جی. ریکتس و مکآلپاین را در تمرین کنسرت MasterVoices در زیر بشنوید:
آیا از نتیجهی نهایی نمایش در برادوی راضی بودید؟
کارنلیا: حتی گفتنش هم سخت است. آن کارگاه فوقالعاده بود و ما با نمایشی کار را شروع کردیم که نه تنها بسیار کارآمد بود، بلکه به نظر میرسید واقعاً تماشاگر را جذب و تا پایان نمایش با خود همراه میکند. ما یک سال وقفه داشتیم چون جان لیسگو باید یک تعهد تلویزیونی را به پایان میرساند و سپس دوباره با نسخهای حتی بهتر از آنچه سال قبل داشتیم، شروع کردیم. ما بر اساس چیزهایی که یاد گرفته بودیم، کارهای بسیار خوبی انجام داده بودیم. میتوانم بگویم نمایشی که در شیکاگو افتتاح کردیم، نسخهی عالی از چیزی بود که در سال ۲۰۰۰ داشتیم. و سپس بر اساس واکنشها، هم از احساسی که از تماشاگران گرفتیم و هم از نقدها، شروع به تصمیمگیری بر اساس آن واکنشها کردیم، کاری که معمولاً انجام میشود. اما ممکن است مشکل بیشتر زمانبندی بوده باشد تا اشتباهات تصادفی. اما اشتباهاتی هم صورت گرفت. ما در مسیر اشتباهی قدم گذاشتیم. وقتی به نیویورک رسیدیم، نمایش واقعاً قابل تشخیص نبود و چیزی که داشتیم، اثری بود که برخی از ما کاملاً به آن اعتقاد نداشتیم. فرصتی که تد به ما داده، این است که ردپای خود را دنبال کنیم و با کندوکاو در پروندهها و نسخههای مختلف نمایش، نوعی باستانشناسی انجام دهیم.
گوار: خوشبختانه، کریگ هیچچیز را دور نمیریزد.
کارنلیا: من هیچچیز را دور نمیریزم. این در واقع یک نقطه ضعف شخصیتی است. ماروین آدم لحظه بود. او چیزی را که دیروز نوشته بود، دور میانداخت و هیچ اثری از آن باقی نمیماند، مگر اینکه من آن را از سطل زباله برمیداشتم، که همین کار را هم میکردم. بنابراین ما قطعات را کنار هم چیدیم و سپس من و جان با راهنمایی تد کارهای بیشتری انجام دادیم تا نسخهی عالی از نمایش را بسازیم که نمایانگر مفهوم و احساسات اولیهی ما دربارهی پروژه باشد. جان این طرح فوقالعاده را بر اساس آثار بینظیر ارنست لمن و کلیفورد اودتس نوشته بود. من و جان هر دو اهل کلام هستیم و آن دو نیز بدون شک مردان کلمه بودند. این یک فرآیند خارقالعاده بود. و حالا ما نمایشی را داریم که همیشه میخواستیم انجام دهیم.
فکر میکنید ماروین دربارهی بازبینی این اثر چه نظری داشت؟
گوار: ماروین معتقد بود که این بهترین موسیقی اوست. او عاشقش بود و از واکنشها بسیار ناامید شد. فکر میکنم ماروین اصلاً غافلگیر نمیشد. فقط میگفت: «بالاخره وقتش رسید!»
کارنلیا: وقتی من و ماروین با هم آشنا شدیم، از نظر هنری فوراً با هم ارتباط برقرار کردیم. چیزی که او در اولین ملاقات به من گفت این بود که میخواهد یک موسیقی جدی دیگر بنویسد. او حس میکرد Chorus Line و Sweet Smell بهترین آثارش هستند و هر دو با افرادی نوشته شده بودند که خودشان هم موسیقی مینویسند! این به هیچوجه به این معنا نیست که من حتی یک نت از موسیقی را نوشتهام—اصلاً. اما فکر میکنم داشتن ترانهسرایی که در آن دو مورد، خود نیز موسیقی مینوشت، نه تنها بر ترانهسرایی، بلکه بر کاری که ماروین توانست انجام دهد نیز تأثیر گذاشت. او واقعاً درخشان بود، یک آهنگساز بزرگ و بسیار روان. استیون سوندهایم همیشه دربارهی کار کردن با جول استاین و اینکه چگونه ملودی از او جاری میشد، صحبت میکرد. ماروین هم همینطور بود. حضور در یک اتاق با او هیجانانگیز بود. او یک ارتباط غریزی و حیوانی با «چرایی» آواز خواندن مردم داشت و این همان چیزی است که شما در موسیقی او، چه برای فیلم و چه برای تئاتر، میشنوید.
بنابراین، تغییرات اصلی که برای برادوی ایجاد کردید و اکنون از آنها عقبنشینی میکنید، چه بودند؟
کارنلیا: سه تغییر بزرگ وجود داشت. اولی، صحنهی آغازین بود که پایان نمایش را هم تغییر داد و کاملاً متفاوت بود. یک قطعهی فوقالعاده هم برای سوزان و دالاس در پردهی دوم وجود داشت که حذف و با یک قطعهی بیاهمیت جایگزین شد؛ تکرار آهنگی که واقعاً چیز خاصی نبود جز نقطهی پایانی بر رابطهی آنها. بنابراین با راهنمایی تد، ما یک صحنهی آغازین جدید ساختهایم که ترکیبی از آغاز لغزنده و کنایهآمیز سال ۲۰۰۰ و آغاز شخصیتمحورتر برادوی است. و ما کاملاً به نسخهای از پایان بازگشتهایم که در واقع کاملاً جدید است؛ ترکیبی از چندین نسخهی مختلفی که کار کرده بودیم. و آن آهنگ فوقالعاده برای سوزان و دالاس را هم بازگرداندیم.
اسپرلینگ: وقتی شروع کردیم، من به شدت اصرار داشتم که نمایش دوباره تکپردهای باشد، چون بسیاری از افرادی که در تولید اصلی نقش داشتند به من گفتند که آن نسخه بهتر بود. اما به این نتیجه رسیدم که باید بین یک تکپردهای بسیار طولانی یا یک پردهی دوم سریع و مختصر با یک آنتراکت، یکی را انتخاب کنیم. احساس کردم که نسخهی تکپردهای فشار زیادی بر ۲۰ دقیقهی پایانی نمایش وارد میکند که به نظرم ارزشش را نداشت. ما آنتراکت را بازگرداندیم و فکر میکنم این کار به ما فضای تنفس میدهد تا از هر لحظهی این شب لذت ببریم. نمایش همچنان کوتاهتر از نسخهی برادوی خواهد بود.
بازگشت به این اثر پس از دههها، با نگاه سال ۲۰۲۵ چگونه بوده است؟
گوار: من بیشتر سعی کردهام نگاه سال ۲۰۰۰ خود را بازیابم. سعی کردهام از اختلافات با برخی از تهیهکنندگان عبور کنم و به طرحی که در آن قرن گذشته نوشته بودم، بازگردم. به همین سادگی. نگاه سال ۲۰۲۵ من اطلاعات بیش از حدی دارد. باید به همان نقطهای برگردم که نمایش را شروع کردیم.
کارنلیا: نگاه سال ۲۰۲۵ من همان عقل سلیم و درک تئاتری را دارد که نگاه سال ۲۰۰۰ من داشت. این باعث خوشحالی است که نه تنها این اثر زنده و پویا را که بر اساس فیلمی است که همهی ما دوستش داشتهایم، بازسازی میکنیم، بلکه آن را بازبینی هم میکنیم. من سالها قبل از اینکه در نوشتن این موزیکال مشارکت کنم، عاشق آن فیلم بودم و از این فرصت برای بازگشت به این اثر بسیار سپاسگزارم.
اجرای Sweet Smell of Success گروه MasterVoices با طراحی حرکت اندرو پالرمو، طراحی صحنه رایان هاول، طراحی لباس تریسی کریستنسن، طراحی نور ایزابلا برد و طراحی صدای اسکات لرر روی صحنه میرود. این موزیکال شامل ارکستراسیون ویلیام دیوید برون و تنظیم رقص ران ملروز است. بانی پنسون به عنوان مدیر صحنه، کمبرا اورند به عنوان سرپرست تولید و دیوید لای به عنوان پیمانکار ارکستر فعالیت خواهند کرد. این اثر با مجوز ویژهی Concord Theatricals ارائه میشود.
علاوه بر اسپارزا و مکآلپاین، گروه بازیگران شامل علی لویی بورزگویی در نقش سیدنی فالکو، ریکتس در نقش دالاس و آلین مایاگویتیا در نقش ریتا است. گروه همچنین شامل یک گروه بازیگر متشکل از کلاریس آستین، برایان بینیون، بن چرینگتون، براندون لفلر، کولبی کیو. لیندمن، ویویانا رینکون، برایان وان، کلاید ووس و جیمی وپل خواهد بود. کریگ برنز از دفتر تلسی به عنوان مشاور انتخاب بازیگر فعالیت داشته است.
بلیتها در Jazz.org موجود است.