مجله اینترنتی رمز موفقیت

بررسی «پدر من و قذافی»: پرتره‌ای مستند شخصی از پدر ناپدید شده

در اولین اثر بلند خود، کارگردان جیهان به گذشته می‌نگرد تا تراژدی خانوادگی‌اش را دنبال کند.

بررسی فیلم پدر من و قذافی
توان صحرایی

داستانی دربارهٔ فقدان، مستند «پدر من و قذافی» به دست کارگردان نوپا جیهان به‌عنوان یک پرترهٔ ترکیبی از سیاسی و شخصی ساخته شده است. این اثر به‌دقت نزدیک به یک روایت یکتا می‌شود که ناپدید شدن پدر سازندهٔ فیلم‌ساز را به‌دست رژیم مستبد معمر قذافی در لیبی روایت می‌کند و همزمان آشکار می‌سازد چه آشفتگی‌هایی زمینه‌ساز این تراژدی بودند.

فیلم با ویدیوهای خانگی دوران کودکی کارگردان، برادر بزرگ‌تر او و دو نیم‌خواهر بزرگ‌تر آغاز می‌شود و با به‌کارگیری طبیعت بازنگری‌گر خود، مخاطب را به دنیایی از خاطرات ناقص می‌کشاند. پدر جیهان، دیپلمات و وکیل حقوق بشر منصور رشید کیخیا، در عکس‌های قدیمی قابل مشاهده است، اما تصاویر متحرک او محدود به خبرهای تصویری، فیلم‌های رسمی و ویدیوهایی است که پیش از تولد جیهان ضبط شده‌اند. نکتهٔ جالب این است که پدر و دختر هرگز در یک قاب تصویر به‌هم نخوردند؛ حضور (یا عدم حضور) او همچون شبحی است که فیلم در جستجویش است.

پس از اینکه خانواده به ایالات متحده نقل مکان کرد، منصور از یک هتل در مصر ناپدید شد، اندکی پس از وداع با مادر کارگردان، بهاء، که خود نیز به‌طور برجسته‌ای در فیلم حضور دارد. او سال‌ها به‌دنبال او می‌گشت و درخواست کرد، اما به سکوت سردی مواجه شد. این‌ها چارچوب کلی روایت جیهان هستند که با حس صمیمیت هم در مصاحبه‌های عربی نشسته‌اش بر روی صندلی‌های راحتی و هم در خاطرات تصویری گنجینه‌ای که بر روی صفحه نمایش می‌نماید، ارائه می‌شوند.

با این حال، در موازی با این خاطره‌نویسی، حماسه‌ای به‌صورت علمی‌تری دربارهٔ استعمار، استقلال و کودتا در لیبیا باز می‌شود — مسیر طولانی برای رسیدن قذافی به قدرت، با منصور به‌عنوان دوستی هم‌دست او، پیش از آنکه در نهایت از او جدا شده و مخالفان را بسازد. در حالی که بهاء و بستگان مختلف مسئول توضیح این فصول تاریخی هستند، روش فیلم در این لحظات بیشتر اطلاعاتی است تا احساسی؛ با به‌کارگیری سبک مختصر «کن‑برنز» برای عکس‌ها که شامل زوم‌های آهسته است و گویندگی کارگردان که فاصله‌ای ایجاد می‌کند. هدف جیهان ممکن است خلاف آن باشد، اما نتیجه‌اش لایهٔ دوم روایت است که پیش‌درآمد ناپدید شدن منصور (و دلایل ظاهر آن) را به‌صورت پس‌زمینه‌ای دور و بیانی لفظی به‌جای یک پوشش احساسی بر تمام وقایع نشان می‌دهد.

حکایت‌ها و فیلم‌های خانگی جایی هستند که «پدر من و قذافی» شادترین نت‌های غم‌انگیز خود را می‌سراید (که خوشبختانه در پایان به اوج قدرت خود بازمی‌گردند). تصاویری از جیهان کودک و برادرش که با دوربین ویدیویی خود دست و پنجه نرم می‌کنند، ناگهان ناپدید می‌شوند و با تقلب ساده‌ای دوباره ظاهر می‌شوند، نشانگر عمیق‌ترین آرزوهای قلب فیلم است: تمایل خانواده برای پر کردن فضای خالی و منفی پیش‌رو. اما کاوش در روان‌شناسی آن‌ها و ناتوانی‌شان در یافتن خاتمه، اغلب توسط مسیرهای منطقی‌تری که فیلم می‌گیرد، مختل می‌شود. توضیح‌های طولانی‌مدت فیلم دربارهٔ زمینهٔ سیاسی می‌توانست به همان سادگی در قالب نکات گلوله‌ای ویکیتدیا دربارهٔ تاریخ عربی قرن بیستم برای بینندگان چاپ و توزیع شود.

اطلاعات موجود در این بخش‌ها، بازنگری ارزشمندی از رشد فاشیسم ارائه می‌دهد، اما اغلب از فضای شدید (و به‌طور مناسب غم‌انگیز) صحنه‌های صمیمانهٔ فیلم که به‌ویژه نزدیک به منصور هستند، منحرف می‌شوند. جزئیات بیرونی نه به‌صورت روایت شخصی یک خانوادهٔ در تبعید، بلکه به‌عنوان پیوست‌های تکمیلی به هستهٔ احساسی فیلم بیان می‌شود. در مواقعی که این جریان‌ها به‌هم می‌رسند — به‌دست آوردن از سمت بستگان مرد مسن‌تر و آشنایانی که مایل به گفتن کامل دربارهٔ ناپدید شدن نیستند — سکوت بلندتر از کلمات فریاد می‌زند و ما را به سمت نتایج سیاسی ویرانگر فیلم می‌کشاند، بیشتر از هر روایت دیگری.

متأسفانه این لحظات شک شدید، به‌ندرت رخ می‌دهند و پایان فیلم را از یک کاتارسیس قوی‌تر که وقتی روایت به یک نتیجهٔ معقول می‌رسد محروم می‌کند. در روایت این داستان از خشونت و درد تخیّلی، مواجهه‌های ناآرامی قابل‌احساس هستند. اما حتی با زیر ۹۰ دقیقه زمان، «پدر من و قذافی» زمان کمی برای تعمق در دردناک‌ترین ایده‌ها و پرسش‌های پیرامون مرگ موضوع شفاف خود اختصاص می‌دهد. جیهان باید به‌خاطر به اشتراک گذاشتن چنین تجربهٔ عمیق و دردناکی با جهان تحسین شود، اما شکل ارائه آن همیشه به‌درستی به آن درد دسترسی پیدا نمی‌کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.