مجله اینترنتی رمز موفقیت

فیلم فرانسوی «حراج»؛ بازآفرینی جدال نفس‌گیر بر سر یک شاهکار واقعی غارت‌شده توسط نازی‌ها

تازه‌ترین ساخته پاسکال بونیتزر، کارگردان یهودی، که از ۲۹ اکتبر در سینماهای آمریکا اکران می‌شود، داستان یک نقاشی ۲۱ میلیون دلاری اثر اگون شیله را روایت می‌کند که در جنگ جهانی دوم ناپدید شد و سر از دیوار خانه‌ای در یک شهر کوچک درآورد.

آندره با بازی آلکس لوتز در نمایی از فیلم «حراج». (با مجوز)

آندره، با بازی آلکس لوتز، در نمایی از فیلم «حراج». (با مجوز)

مارتین کلر، مردی ۳۰ ساله اهل فرانسه که در یک کارخانه مواد شیمیایی کار می‌کند، دوستانش ساین و پاکو را برای ورق‌بازی به خانه‌اش در شهر صنعتی مولوز دعوت کرده است. آن‌ها مشغول نوشیدن آبجو و کشیدن سیگار هستند و تقریباً هیچ توجهی به تابلوی نقاشی گل‌های آفتابگردان پژمرده روی دیوار پشت سرشان ندارند.

اما مشخص می‌شود که آن تابلو در واقع یک شاهکار اثر اگون شیله، هنرمند اکسپرسیونیست اتریشی است که در سال ۱۹۱۸ درگذشت. این اثر در سال ۱۹۳۹ ناپدید شده بود. کارل گرونوالد، دلال هنری یهودی اتریشی که تلاش کرده بود مجموعه آثار شیله را نجات دهد، سرانجام با دست خالی به ایالات متحده گریخت، در حالی که برخی از اعضای خانواده‌اش در آشویتس جان باختند. اکنون، دهه‌ها بعد، این تابلوی گمشده در خانه فردی غریبه پیدا می‌شود. بازگرداندن آن به وارثان قانونی‌اش باید کار ساده‌ای باشد، این‌طور نیست؟ خب، نه به این زودی‌ها.

ماجرا در فیلم «حراج» (Auction)، اثر جدید سینمای فرانسه که بر اساس داستان واقعی کشف غیرمنتظره تابلوی شیله ساخته شده، پیچیده می‌شود. «حراج» به کارگردانی و نویسندگی پاسکال بونیتزر، فیلم‌ساز یهودی کهنه‌کار فرانسوی، در تاریخ ۲۹ اکتبر برای اولین بار در سینماهای آمریکا و در «فیلم فروم» نیویورک به نمایش درآمد و پس از آن در سراسر کشور اکران خواهد شد.

بونیتزر از طریق مترجم و در یک گفتگوی تصویری با «تایمز اسرائیل» گفت: «هنوز هم هر روز آثاری هنری پیدا می‌شوند که توسط نازی‌ها به سرقت رفته‌اند. موزه‌هایی که این آثار را در اختیار دارند، همکاری چندانی برای بازگرداندن آن‌ها به مالکان و وارثان قانونی‌شان نشان نمی‌دهند.»

وقایعی که در این فیلم به تصویر کشیده شده، حدود ۲۰ سال پیش، در سال ۲۰۰۶، رخ داد؛ زمانی که فردی ناشناس در فرانسه طی یک تماس تلفنی، از پیدا شدن غیرمنتظره شاهکار غارت‌شده شیله در خانه‌اش خبر داد. تماس‌گیرنده از پیشینه این اثر بی‌اطلاع بود. دو کارشناس از حراجی کریستیز برای تأیید اصالت تابلو به محل اعزام شدند. نقاشی به نوادگان خانواده گرونوالد بازگردانده شد و آن‌ها نیز آن را از طریق کریستیز به حراج گذاشتند. به گزارش نیویورک تایمز، این اثر در حراج به قیمت ۲۱.۶ میلیون دلار فروخته شد.

در فیلم «حراج»، نام‌ها تغییر کرده و با کشف این نقاشی که موجی از هیجان را در دنیای هنر به راه می‌اندازد، داستان پیچیده‌تر می‌شود.

داستان فیلم حول محور آندره ماسون، کارشناس هنری ساکن پاریس، می‌چرخد که برای یک خانه حراج به نام «اسکاتیز» کار می‌کند و با یک نقاش فرانسوی قرن بیستم هم‌نام است. نقش آندره را در فیلم، آلکس لوتز، بازیگر فرانسوی، ایفا می‌کند که پیش از این در سریال «تبدیل شدن به کارل لاگرفلد» از شبکه هولو ظاهر شده و برای بازی در فیلم «گای» برنده جایزه سزار، معتبرترین جایزه سینمایی فرانسه، شده است. شخصیت آندره به ساعت و جملات کنایه‌آمیز علاقه دارد. او به کارآموزش، اورور، توصیه می‌کند: «اینکه از تو متنفر باشند برای سلول‌های عصبی خوب است.»

آندره و اورور با بازی آلکس لوتز و لوئیز شِویلوت در نمایی از فیلم «حراج». (با مجوز)
آندره و اورور، با بازی آلکس لوتز و لوئیز شِویلوت، در نمایی از فیلم «حراج». (با مجوز)

وقتی آندره تماسی از یک شماره ناشناس دریافت می‌کند، در ابتدا آن را به اورور (با بازی لوئیز شِویلوت) واگذار می‌کند. اما وقتی می‌فهمد موضوع به یک اثر احتمالی از شیله مربوط است، بسیار مشتاق می‌شود.

آندره برای تأیید اصالت نقاشی به شرق و به سوی مولوز می‌رود و در این راه از همسر سابقش، برتینا، که یک ارزیاب هنری است (با بازی لئا دراکر، بازیگر فرانسوی و برنده جایزه سزار برای فیلم «حضانت»)، کمک می‌گیرد. آن‌ها با دیدن این شاهکار از نزدیک، به اصالت آن اطمینان پیدا می‌کنند. به گفته آن‌ها، شیله این اثر را به تقلید از گل‌های آفتابگردان ون‌گوگ خلق کرده، اما گل‌های آن برای بازتاب تلفات جنگ جهانی اول، مرده و بی‌جان هستند.

سپس، مارتین (آرکادی رادف) به‌طور غیرمنتظره‌ای اسنادی را پیدا می‌کند که ثابت می‌کند مالک قبلی تابلو یک افسر پلیس نازی بوده که به احتمال زیاد آن را غارت کرده است.

آندره و برتینا جزئیات بیشتری را فاش می‌کنند: پس از آنکه آلمان در سال ۱۹۳۸ طی رویداد «آنشلوس» اتریش را ضمیمه خاک خود کرد، امور یهودیان به آدولف آیشمن بدنام سپرده شد که یهودیان را مجبور به پرداخت مبالغ هنگفت برای خروج از کشور می‌کرد. دلال هنری شیله – که در فیلم والبرگ نامیده می‌شود – با مجموعه آثار این هنرمند فقید به فرانسه گریخت، اما برای فرار به آمریکا مجبور شد از آن‌ها دست بکشد.

مارتین با نشان دادن شرافت خود می‌گوید که نمی‌خواهد هیچ سهمی از این نقاشی داشته باشد.

مارتین با بازی آرکادی رادف در نمایی از فیلم «حراج». (با مجوز)
مارتین، با بازی آرکادی رادف، در نمایی از فیلم «حراج». (با مجوز)

بونیتزر می‌گوید: «از نظر من، شخصیت مرد جوان، مارتین کلر، شاید مرموزترین و جذاب‌ترین شخصیت فیلم باشد. انگیزه او کاملاً انسان‌دوستانه است… او می‌گوید: “نمی‌خواهم دستم به خون آلوده شود، من این نقاشی را نمی‌خواهم.”»

اما مراحل بعدی چندان روشن نیست، به‌ویژه پس از آنکه سامسون کورنر، یک کارشناس هنری که برای بررسی نقاشی آورده شده، وضعیت آن را تحقیر می‌کند – اتفاقی که به گفته بونیتزر، واکنشی مشابه یک کارشناس در دنیای واقعی را بازتاب می‌دهد.

کارگردان فیلم می‌گوید: «این بخشی از داستان واقعی بود، همان‌طور که برای من تعریف شد. مراسمی برای رونمایی از نقاشی برگزار شد. افراد بسیار مهمی برای دیدن آن آمدند، از جمله یک کارشناس هنری خاص که نظر او بسیار مورد انتظار بود. او واقعاً خشمگین و آشفته شد.»

پاسکال بونیتزر، کارگردان فیلم «حراج». (حق نشر: پیرامید اینترنشنال)
پاسکال بونیتزر، کارگردان فیلم «حراج». (حق نشر: پیرامید اینترنشنال)

بونیتزر می‌اندیشد: «پیچیدگی‌های داستان پس از کشف نقاشی متوقف نشد. کشف نقاشی تازه آغاز یک ماجرای دیگر بود.»

وارثان قانونی، پیشنهادی برای خرید نقاشی به آندره ارائه می‌دهند. اگرچه ۱۰ درصد از این مبلغ به مارتین خواهد رسید، اما آندره این پیشنهاد را توهین‌آمیز و ناچیز می‌داند. وارثان نیز از موضع خود کوتاه نمی‌آیند. چگونه می‌توان این بن‌بست را شکست؟

بدون آنکه داستان فیلم را بیش از حد فاش کنیم، کافی است بگوییم که تماشاگران باید کارآموز هنری، اورور، را زیر نظر داشته باشند؛ شخصیتی که بونیتزر برای فیلم خلق کرده است. اورور در دروغ گفتن مهارت دارد، شخصیتی ستیزه‌جو و گذشته‌ای پرآشوب دارد – همه این‌ها او را با رئیسش به دردسر می‌اندازد. در یک صحنه دراماتیک، درست زمانی که کورنر برای ارائه ارزیابی بدبینانه خود از نقاشی وارد می‌شود، اورور با عصبانیت محل کارش را ترک می‌کند. منتظر رستگاری باشید، هم برای اورور و هم برای این شاهکار غارت‌شده.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.