اجازه ندهید سندروم شیء براق گریبانگیرتان شود. از سیاهچاله هوش مصنوعی گرفته تا هیولای بازاریابی، در ادامه به شش تلهای میپردازیم که استارتاپها را از مسیر اصلی منحرف میکنند و راهکارهای اجتناب از آنها را بررسی میکنیم.
نظرات بیانشده توسط نویسندگان همکار Entrepreneur، نظرات شخصی خود آنهاست.
همه ما کلیشهها، شعارها و جملات نغزی را شنیدهایم که میگویند شکست چقدر میتواند عالی باشد، چون یک تجربه یادگیری است. اما شکست یک کسبوکار، اتفاقی است که میتواند تا آخر عمر گریبانگیر کارآفرینان شود. بیایید روراست باشیم، هیچکس کسبوکاری را با هدف یادگیری از طریق شکست راهاندازی نمیکند.
با توجه به حال و هوای این روزها، بیایید نگاهی بیندازیم به شش «شیء براق» که در نگاه اول جذاب به نظر میرسند، اما در واقع تلهها، شیاطین و چیزهای ترسناکی هستند که میتوانند مسیر یک کارآفرین را منحرف کرده و او را به سمت شکست بکشانند.
۱. سیاهچاله هوش مصنوعی
کمتر چیزی به اندازه فناوری جدید جذاب است و در حال حاضر، هوش مصنوعی مرز جدید و غرب وحشی دنیای تکنولوژی محسوب میشود. هر بنیانگذار استارتاپی میخواهد کاشف بزرگ بعدی در حوزه هوش مصنوعی باشد و مسیر تازهای به سوی یک کاربرد نوآورانه و فوقالعاده برای آن پیدا کند.
اما هوش مصنوعی میتواند به سیاهچالهای تبدیل شود که کارآفرینان به دلایل مختلفی در آن سقوط میکنند. جدید بودن این فناوری به این معناست که تعداد افراد با تخصص واقعی در این زمینه محدود است و اگر بخواهید هوش مصنوعی شما انحصاری و تحت کنترلتان باشد، به کوهی از دادهها و تعداد بسیار زیادی تکرار برای آموزش آن نیاز دارید تا به نقطهای برسد که بتوانید با اطمینان آن را به مشتریان خود ارائه دهید. هر دوی این موارد نیازمند سرمایهگذاری اولیه قابل توجهی از نظر زمان و پول است.
برای اجتناب از سیاهچاله هوش مصنوعی، تحقیقات خود را کامل انجام دهید و با چشمان باز وارد این حوزه شوید؛ یعنی بدانید که پیادهسازی هوش مصنوعی به شکلی که واقعاً به کسبوکار و مشتریان شما خدمت کند، چقدر هزینه و زمان خواهد برد.
۲. سراب بازار
جا ماندن از یک روند داغ بازار، چیزی است که میتواند ذهن یک کارآفرین را بهشدت درگیر کند. دیدن موفقیت سریع یک رقیب به خاطر سوار شدن بهموقع بر موج یک ترند، میتواند باعث خودسرزنشگریهای بیفایده شود و بنیانگذاران با خود بگویند: «اگر من هم زودتر وارد این بازی شده بودم.» اما در حالی که تعداد کمی از استارتاپها آنقدر خوششانس هستند که در ابتدای راه موج یک ترند را بگیرند و به سودآوری کوتاهمدت برسند، گروه بسیار بزرگتری از بنیانگذاران در این مسیر غرق میشوند.
به یاد دارید که کلابهاوس در سالهای ۲۰۲۰-۲۰۲۱ چگونه منفجر شد؟ من در آن زمان با دهها کارآفرین صحبت کردم که کسبوکار خود را به سمت پلتفرمهای مبتنی بر صوت تغییر دادند، اما با فروکش کردن آن تبوتاب، اکثر آنها ظرف چند سال تعطیل شدند. این فرصتها ممکن است در ظاهر خوب به نظر برسند، اما میتوانند شما را در بازاری اشباعشده با رقبای بسیار که همگی به دنبال یک برد سریع هستند، به دام بیندازند. همچنین ممکن است به اعتبار برند شما لطمه بزنند، زیرا مشتریان، بهویژه نسل جوان، کسبوکار شما را به چشم یک فرصتطلب میبینند که فقط برای سود به دنبال ترندها میرود.
برای اینکه در «سراب بازار» گرفتار نشوید، یک کارآفرین باید پیش از دنبال کردن یک ترند، تحقیقات بازار انجام دهد تا مطمئن شود تقاضای واقعی برای آن وجود دارد. همچنین، اطمینان حاصل کنید که مسیر جدید با پیامی که میخواهید برندتان منتقل کند، در تضاد مستقیم نباشد.
۳. شبح مشارکت
مشارکت و همکاری در تئوری عالی به نظر میرسد. ترکیب منابع برای حل یک مشکل میتواند راهی مفید برای تخصیص منابع و ایجاد شبکههای ارتباطی باشد. اما مانند هر استراتژی خوب دیگری، استفاده بیش از حد از آن میتواند مشکلات بیشتری از آنچه حل میکند، به وجود آورد. «بله» گفتن به همکاریهای بیش از حد میتواند با پراکنده کردن منابع، به اعتبار یک برند آسیب برساند و مشارکتهایی که بدون بررسیهای لازم آغاز میشوند، میتوانند استارتاپ شما را در معرض مسئولیتهای حقوقی قرار دهند.
وارن بافت زمانی گفت که افراد واقعاً موفق «تقریباً به همهچیز نه میگویند.» موفقترین همکاریها زمانی اتفاق میافتند که دو طرف مهارتهای یکدیگر را تکمیل کنند و این یعنی به آنهایی که این ویژگی را ندارند، «نه» بگویید.
۴. روح سرگردان محصول
همه ما عاشق محصولات و خدمات پر از ویژگیهای متنوع هستیم. اما نقطهای وجود دارد که کارایی به پایان میرسد و شلوغی و پیچیدگی بیمورد آغاز میشود. وقتی محصولی با ویژگیهای بیش از حد به بازار عرضه میشود، به دلیل ایجاد تجربههای گیجکننده یا درهمریخته برای مشتری، بیشتر از آنکه شادیآفرین باشد، باعث سرخوردگی میشود. کسبوکاری که چنین محصولی را به بازار میرساند، با افزایش هزینهها، هدررفت منابع و کاربران ناراضی مواجه میشود.
استارتاپها میتوانند با اولویتبندی نیازهای مشتری به جای تلاش برای ساختن محصولی که همهکاره باشد، از این مشکل جلوگیری کنند. همه ما میدانیم که تست کردن میتواند پرهزینه و زمانبر باشد، اما انجام تستهای تجربه کاربری و تضمین کیفیت برای اطمینان از اینکه محصول مطابق انتظار کار میکند و برای کاربر قابل فهم است، حیاتی است.
۵. هیولای بازاریابی
بازاریابی برای معرفی محصولات و ایدههای کسبوکار شما در بازار، اهمیتی حیاتی دارد. پلتفرمهای بازاریابی و مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) طیف وسیعی را شامل میشوند؛ از ابزارهای بسیار ساده گرفته تا سیستمهای فوقالعاده پیچیده. پلتفرمهای بزرگی مانند Salesforce، با وجود امکانات غنی و قابلیت سفارشیسازی بالا، ممکن است برای یک استارتاپ مناسب یا مقرونبهصرفه نباشند.
انتخاب پلتفرم بازاریابی اشتباه میتواند منجر به از دست رفتن فرصتها شود. با تمرکز بر کانالهای نادرست، ممکن است دسترسی خود را محدود کنید که نتیجه آن تعامل پایین خواهد بود. همچنین با تمرکز بر مخاطبان بخشبندینشده، میتوانید به برند خود آسیب بزنید.
با تعریف واضح مخاطبان خود از هیولای بازاریابی دوری کنید تا بتوانید تشخیص دهید کدام پلتفرم بهترین خدمات را به آنها ارائه میدهد. همچنین میتوانید از تحقیقات بازار برای تعیین اینکه کدام کانالها (ایمیل، پیامک، صفحات فرود و غیره) بیشتر توسط جمعیت هدف شما استفاده میشود، بهره بگیرید. تعیین اهداف بازاریابی مشخص به شما امکان میدهد تا با افزایش پایگاه داده مخاطبان و رشد کسبوکارتان، بهتدریج از یک پلتفرم به پلتفرم دیگر مهاجرت کنید.
۶. وسوسه جذب سرمایه
تزریق سرمایه قطعاً چیزی است که هر استارتاپی از دریافت آن خوشحال میشود. با این حال، جذابیت یک توده پول نقد میتواند تمرکز شما را از سودآور شدن به رسیدن به تزریق پول بعدی منحرف کند. دنبال کردن جذب سرمایه به عنوان یک هدف، هزینههایی دارد. این هزینهها شامل زمان و منابعی است که برای تأمین آن صرف میکنید و کنترلی است که با پذیرش آن واگذار میکنید. با هر تزریق پول جدید، ممکن است سهام بنیانگذاران رقیقتر شده و کنترل بیشتری به سرمایهگذاران داده شود. در حالی که هدف شما رشد یک کسبوکار سالم و بلندمدت است، هدف سرمایهگذاران شما ممکن است یک خروج سودآور باشد، به این معنی که اهداف آنها ممکن است با اهداف شما همسو نباشد.
هیچ مشکلی در تزریق سرمایه وجود ندارد، اما هرچه یک کسبوکار بیشتر به درآمد خود و سرمایه شخصی متکی باشد، کنترل بیشتری را حفظ میکند و میتواند کارآمدتر عمل کند. استارتاپها همچنین زمانی که کمتر بر جذب سرمایه متمرکز هستند، ممکن است تمرکز بیشتری بر مشتریان داشته باشند.
با احتیاط به اشیاء براق نزدیک شوید
اگرچه جذابیت فناوری، ترندها، همکاریها، ویژگیها، نرمافزارها و سرمایهگذاری میتواند قدرتمند باشد، اما ورود به هر یک از اینها بدون تحقیق درباره تأثیر آن بر افراد و سود نهایی شما، میتواند نتیجهای معکوس به همراه داشته باشد. همه این جنبههای یک کسبوکار بسته به رویکردی که بنیانگذاران در پیش میگیرند، میتوانند مفید یا بالقوه خطرناک باشند.
خبر خوب این است که بسیاری از مسائلی که باعث انحراف استارتاپها از مأموریت اصلیشان میشود، قابل پیشگیری هستند. با پیادهسازی نرمافزاری که برای شما کار میکند، شناخت دینامیک بازار، انتخاب شرکای مکمل و موارد دیگر، میتوانید از دامهایی که سایر استارتاپها را گرفتار میکند، اجتناب کنید و نفرین سندروم شیء براق را پیش از آنکه گریبانگیر کسبوکارتان شود، بشکنید.