مجله اینترنتی رمز موفقیت

اگر همیشه حس کنید در زندگی عقب مانده‌اید، روان‌شناسی می‌گوید این ۸ عادت ممکن است پیشرفت‌تان را مخدوش کنند

آیا تا به‌حال احساس کرده‌اید که همه دیگران کتاب راهنمای زندگی را دارند و شما هنوز در تلاشید بفهمید کدام جهت درست است؟

دوستان‌تان را می‌بینید که ارتقا می‌گیرند، خانه می‌خرند، خانواده می‌سازند، کسب‌وکار راه‌اندازی می‌کنند، در حالی که شما هنوز سعی می‌کنید اوضاعتان را منظم کنید.

بدترین نکته چه است؟ اینکه شما سخت کار می‌کنید. سعی می‌کنید. اما به‌نحوی همیشه در حال جبران عقب‌ماندگی هستید؛ همیشه یک قدم از جایی که فکر می‌کنید باید باشید عقب‌تر هستید.

من این را درک می‌کنم. پس از اینکه دومین استارت‌آپ من در سن ۲۸ سالگی سقوط کرد و در آتش سوخت، پس از اینکه هژمار ماه کار و پول سرمایه‌گذاران در دود تبدیل شد، احساس کردم که آن‌قدر عقب مانده‌ام که هرگز نمی‌توانم جبران کنم. هم‌نصیب‌هایم شرکت‌های خود را مقیاس‌گذاری می‌کردند، در حالی‌که من در حال جستجوی عبارت «چگونه شکست یک استارت‌آپ را در مصاحبه‌های شغلی توضیح دهم» بودم.

چیزی که روان‌شناسی از آن به من آموخت این است: احساس دائمی عقب‌ماندگی کمتر به مکان واقعی‌تان مرتبط است و بیشتر به عادت‌هایی که شما را در همان‌جا می‌گیرند. این رفتارهای مخفی گاهی حس مفید یا محافظتی می‌دهند، اما در واقع پویایی‌تان را می‌کشتند.

📺 در YouTube تماشا کنید: مشکلی عمیق در نحوه تربیت فرزندان ما وجود دارد

بیایید دربارهٔ هشت عادت که ممکن است شما را در این چرخهٔ خسته‌کننده نگه دارد صحبت کنیم.

۱. شما به‌جای خلق کردن، معتاد به مصرف محتوا شده‌اید

این هفته چند مقالهٔ خودیاری خوانده‌اید؟ چند ویدیو دربارهٔ بهره‌وری تماشا کرده‌اید؟ چند دوره را با برچسب «برای بعداً» نشانک‌گذاری کرده‌اید؟

من قبلاً یک معتاد به توسعهٔ شخصی بودم. کیندل من مملو از تمام کتاب‌های بهره‌وری‌ای بود که می‌توانید نام ببرید. می‌توانستم از تِیم فِریس، جیمز کلیر و کال نیوپورت به‌جزئیات نقل کنم.

اما حقیقت خجالت‌آوری که با آن روبه‌رو شدم این بود: مطالعه دربارهٔ توسعهٔ شخصی تبدیل به راهی برای فرار از کارهای دردناک‌ و درهم‌برهم واقعی تحول شده بود.

مشکل این است که ما مغزمان را فریب می‌دهیم تا فکر کنیم با یادگیری دربارهٔ پیشرفت، پیشرفتی حاصل می‌کنیم. اما مصرف محتوا دربارهٔ موفقیت همان‌طور نیست که قدمی به سوی آن برداریم. در واقع، کارشناسان می‌گویند که بیش از حد این کار خلاقیت را می‌کشد.

راه‌حل چیست؟ نسبت خلق به مصرف را تنظیم کنید. برای هر ساعتی که صرف مطالعهٔ آنچه باید انجام دهید می‌کنید، دو ساعت را صرف انجام واقعی کار کنید؛ حتی اگر نامنظم باشد؛ حتی اگر ناقص باشد.

۲. شما فصل سوم خود را با فصل بیست دیگران مقایسه می‌کنید

شبکه‌های اجتماعی زندگی را به یک رقابت از نماهای برگزیده تبدیل کرده‌اند و حدس بزنید چه می‌شود؟ شما همیشه می‌بازید چون صحنه‌های پشت‌پردهٔ خود را با ویرایش نهایی‌ و به‌دقت گردآوری‌شدهٔ دیگران مقایسه می‌کنید.

تحقیقات در روان‌شناسی اجتماعی نشان می‌دهد که مقایسهٔ بالارونده (مقایسهٔ خود با کسانی که به‌نظر می‌آید وضعیت بهتر دارند) به‌طور مستمر باعث کاهش اعتمادبه‌نفس و افزایش احساس ناکارآمدی می‌شود. به‌طور دقیق، شما مغز خود را برای احساس عقب‌ماندگی برنامه‌ریزی می‌کنید.

دوست شما که استارت‌آپش تازه سرمایه‌گذاری شد؟ شما سه بار شکست پیش از این را ندیده‌اید. همکار با عکس‌های خانوادگی کامل؟ شما جلسات مشاورهٔ زناشویی او را نمی‌بینید.

شروع کنید خودتان را با کسی که دیروز بودید مقایسه کنید، نه با کسی که امروز در دسترس است. این تنها مقایسه‌ای است که واقعاً اهمیت دارد.

۳. شما به همه می‌گویید بله جز مواردی که مهم هستند

دوره‌ای بود که در تعهدات غرق می‌شدم. در سه هیئت‌مدیریت غیرانتفاعی عضو بودم، به پنج نفر مشاوره می‌دادم، در هر رویداد شبکه‌سازی شرکت می‌کردم و تعجب می‌کردم که چرا در هیچ‌یک از مسائلی که برایم مهم بودند پیشرفت ندارم.

روان‌شناسان این پدیده را «کاهش وضوح اولویت‌ها» می‌نامند. وقتی همه چیز مهم باشد، هیچ‌چیز مهم نیست. شما سرانجام مشغول می‌شوید اما تولیدی نیستید، خسته می‌شوید اما دستاوردی ندارید.

چیزی که کسی به شما نمی‌گوید این است: گفتن بله به یک چیز همیشه به معنای گفتن نه به چیز دیگری است.

وقتی به آن کمیته‌ای که برای‌تان اهمیت ندارید بله می‌گویید، در حقیقت به زمان‌تان با خانواده نه می‌گویید. وقتی به کمک به دیگران در پروژه‌هایشان بله می‌گویید، به رؤیاهای خود نه می‌گویید.

شروع کنید به تمرین آنچه من «نه‌های پرقدرت» می‌نامم. اگر به‌وضوح بله‌ای نیست که با اهداف اصلی‌تان هم‌راستا باشد، باید نه بگویید.

۴. شما منتظر لحظهٔ کامل هستید

«من وقتی پول بیشتری داشته باشم شروع می‌کنم.»
«من وقتی تجربه بیشتری داشته باشم درخواست می‌دهم.»
«من وقتی همه چیز کامل شد راه‌اندازی می‌کنم.»

این تعلل بر‌اساس کمال‌گرایی همان چیزی است که روان‌شناسان «خود-مانع‌گری» می‌نامند. با انتظار برای شرایط ایده‌آل، خود را از احتمال شکست محافظت می‌کنید. نمی‌توانید شکست بخورید اگر هرگز شروع نکنید، درست است؟

اما این چیزی است که پس از شکست استارت‌آپم یاد گرفتم: اقدام ناقص هر بار بر عدم اقدام کامل غلبه می‌کند. کارآفرینان، خالقان و رهبرانی که به آن‌ها احترام می‌گذارید، منتظر اجازه یا زمان‌بندی کامل نشدند. آن‌ها پیش از این که کاملاً آماده باشند، شروع کردند.

از انتظار برای دوشنبه، اول ژانویه یا زمانی که عطارد از دورهٔ ریتروگراد خارج شود دست بکشید. همین حالا با آنچه در دست دارید شروع کنید.

۵. شما در گذشته یا آینده زندگی می‌کنید

چقدر زمان صرف می‌کنید تا اشتباهات گذشته را بازپخش کنید یا سناریوهای آینده را تمرین کنید؟ اگر مانند اکثر ما باشید، احتمالا ساعت‌ها در روز این کار را انجام می‌دهید.

تحقیقات روان‌شناسی نشان می‌دهد که این جابجایی زمانی (اصطلاحی برای عدم حضور در لحظهٔ حال) به‌طور مستقیم با اضطراب و افسردگی مرتبط است. شما عملاً با سفر در زمان در ذهن‌تان، خود را به عذاب می‌کشید.

وقتی در حال تکرار ارائهٔ خجالتی سه سال پیش یا اضطراب‌پراکندگی دربارهٔ جلسه‌ای در ماه آینده هستید، در واقع اقدام در تنها لحظه‌ای که مهم است – همین حالا – انجام نمی‌دهید.

این روش را امتحان کنید: در طول روز سه هشدار تلفن تنظیم کنید. وقتی صدای آن‌ها شنیده شد، از خود بپرسید: «آیا اینجا هستم یا در حال سفر زمانی هستم؟» سپس به آنچه در این لحظه واقعاً می‌توانید کنترل کنید، بازگردید.

۶. شما حرکت را با پیشرفت اشتباه می‌گیرید

قبلاً من با تمام سیستم‌های بهره‌وری شناخته‌شده آزمایش می‌کردم. تنظیمات Notion، تایمرهای پومودورو، برنامه‌های تقسیم‌بندی زمان، دفترهای بولت. بیشتر زمانم را صرف بهینه‌سازی سیستم می‌کردم تا واقعاً از آن برای انجام کارها استفاده کنم.

این همان چیزی است که روان‌شناسان «تاخیر سازنده» می‌نامند. شما احساس می‌کنید مشغول و موفق هستید، اما در واقع فقط صندلی‌های عرشهٔ تایتنیک را جابه‌جا می‌کنید.

پیشرفت واقعی از انجام کارهای سخت و ناخوشایندی که از آن‌ها فرار می‌کنید حاصل می‌شود؛ نه از یافتن برنامهٔ کامل برای مدیریت آن.

۷. شما انرژی خود را محافظت نمی‌کنید

آن دوستی را می‌شناسید که فقط برای شکایت زنگ می‌زند؟ آن خبرهایی که خون‌تان را به جوش می‌آورد؟ آن جلسه‌ای که می‌توانست به‌صورت ایمیل باشد؟

همه آن‌ها خون‌آشام‌های انرژی هستند و روانشناسی نشان می‌دهد که انرژی عاطفی منبعی محدود است. وقتی آن را بر روی چیزهایی که شما را خسته می‌کند صرف می‌کنید، برای مواردی که شما را به جلو می‌برد، انرژی ندارید.

شروع کنید انرژی خود را همانند منبعی گرانبها رفتار کنید. روز خود را ارزیابی کنید: چه چیزهایی مخزن انرژی‌تان را پر می‌کند و چه چیزهایی آن را خالی می‌کند؟ سپس از حذف عوامل تخلیه‌کننده و تقویت عوامل پرکننده شروع کنید.

۸. شما در حال حل مشکلات نادرست هستید

در نهایت، این عادت است که من را طولانی‌ترین زمان درگیر نگه داشته: تمرکز بر راه‌حل‌های سطحی به‌جای علل ریشه‌ای.

احساس عقب‌ماندگی در کار؟ شاید مشکل سیستم بهره‌وری‌تان نباشد. شاید در شغل اشتباه باشید. احساس عقب‌ماندگی مالی؟ شاید برنامه بودجه‌تان مشکل نباشد؛ شاید رابطه‌تان با پول باشد.

این نوع جایگزینی علائم است؛ شما فقط به علائم می‌پردازید چون نگاه به مشکل واقعی ترسناک‌تر است. اما تا زمانی که به ریشهٔ مشکل نگاه نکنید، همچنان در دورهای بی‌نتیجه می‌چرخید.

نتیجه‌گیری

احساس دائم عقب‌ماندگی به‌دنبال کار سخت‌تر یا یافتن راه‌حل‌های بهتر نیست؛ بلکه به شناسایی و شکستن عادت‌های نگه‌دارندهٔ شما در همان‌جا مربوط می‌شود.

خبر خوش؟ وقتی این الگوها را شناسایی کنید، می‌توانید شروع به تغییر کنید. نه همه‌یکباره (که خود یک تله است)، بلکه به‌صورت تدریجی، یک‌به‌یک، با صبر و مهربانی به خود.

به یاد داشته باشید، هدف «رسیدن» به خط پایان خیالی نیست؛ هدف ایجاد پویایی در مسیری است که برای شما مهم است. همه دیگران مسابقهٔ خود را می‌دوند. زمان آن رسیده که بر مسابقهٔ خود تمرکز کنید.

📺 جدید در YouTube: یک مشکل عمیق در نحوه تربیت فرزندان ما وجود دارد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.