ماه گذشته، خودم را در یک رویداد کاری یافتام که در آن در حلقهای از افراد ایستاده بودم و آنها دربارهٔ الگوهای هواشناسی و برنامههای آخر هفتهاشان گفتگو میکردند. مغزم حس میکرد که در گل و لجن میلغزد. تا وقتی کسی از مسیر رفتوآمد خود نام برد، من قبلاً سه استراتژی خروج متفاوت را محاسبه کرده بودم.
در این حین، همسرم بهراحتی در اتاق حرکت میکرد و با همهچیز دربارهٔ هیچچیزی گپ میزد.
من قبلاً فکر میکردم که مشکلی در من وجود دارد. اما در واقع، وقتی گفتوگوهای سطحی حس میشود که مانند دویدن در یک ماراتن ذهنی در کوییدار است، اتفاق جالبی در حال رخ دادن است.
تحقیقات نشان میدهد کسانی که این تبادلهای سطحی را خستهکننده میدانند، غالباً انواع خاصی از هوش را دارند که باعث میشود گفتوگوهای سطحی برایشان بهواقع دشوار باشد.
۱) شما اطلاعات را بهصورت همزمان در سطوح متعدد پردازش میکنید
وقتی کسی دربارهٔ آخر هفتهاش با شما صحبت میکند، مغزتان فقط به کلمات گوش نمیدهد. شما لحن را تجزیه و تحلیل میکنید، تناقضها را میشناسید، زیرمتن را درک میکنید و محاسبات پسزمینهای دربارهٔ چیزهایی که نگفتهاند انجام میدهید.
📺 تماشا در یوتیوب: چیزی عمیقاً اشتباه در روش تربیت فرزندان ما وجود دارد
این نوع پردازش به منابع شناختی قابلتوجهی نیاز دارد. گفتوگوهای سطحی، بهطراحی، این عمق را پاداش نمیدهند. در واقع شما نرمافزار پرقدرتی را بر روی وظایف ساده اجرا میکنید که باعث خستگی ذهنی میشود بدون اینکه از بهکارگیری واقعی این تواناییها رضایت بگیرید.
این را در طول سالهای کاریام در یک روزنامهٔ محلی که در وضعیت دشوار بود، پس از فارغالتحصیلی، درک کردم. پس از شرکت در رویدادهایی که بهعنوان «فرصتهای شبکهسازی» توصیف میشدند، کاملاً خسته میرفتم، در حالی که مغزم هنوز در هر گفتوگو بهدنبال الگوها و معناهای عمیق میگشت که اصلاً وجود نداشتند.
افرادی که این ویژگی را دارند، غالباً در کارهای تحقیقاتی، پژوهشی یا هر زمینهای که نیاز به خواندن بینخطها دارد، برجسته میشوند. همان ساختار شناختی که باعث خستگی از مکالمات ساده در مهمانیهای اجتماعی میشود، این افراد را در برقراری ارتباط میان نکاتی که دیگران از دست میدهند، استثنایی میسازد.
۲) پیشفرض شما کنجکاوی دربارهٔ سامانههای پیچیده است
افراد بسیار باهوش دارای چیزی هستند که پژوهشگران آن را «نیاز به شناخت» مینامند؛ که بهطور اساسی به این معناست که آنها مشتاق درک چگونگی عملکرد چیزها در سطح بنیادی هستند.
گفتوگوهای سطحی بهندرت این تمایل را برآورده میکنند. وقتی کسی میگوید به کوهنوردی رفته است، مغزتان بلافاصله میخواهد اکوسیستم مسیرها، ترکیبات زمینشناسی یا روانشناسی دلایل تمایل مردم به طبیعت را بررسی کند. در عوض، انتظار میرود با «جالب است» پاسخ دهید و ادامه دهید.
این عدم تطابق بین کنجکاوی ذاتی شما و انتظارات اجتماعی، اصطکاک ایجاد میکند. شما سختگیر یا خودنماییگر نیستید؛ مغز شما بهطور واقعی برای عمقپذیری برنامهریزی شده است و گفتوگوهای سطحی شما را مجبور میکند که بر سطح بمانید.
من یک برنامهٔ یادداشتبرداری دارم که پر از گفتگوهای شنیده شده در کافههاست که سؤالات واقعی برای بررسی را برانگیختهاند. اما در همان لحظه، وقتی کسی در مورد سفارش نهار خود صحبت میکند، نمیتوانید بلافاصله به تجزیه و تحلیل خستگی تصمیمگیری و روانشناسی منو بپردازید. بنابراین لبخند میزنید، سر تأیید میگیرید و احساس میکنید که مغزتان بهتدریج تخلیه میشود.
۳) شما الگوهای گفتوگو را بهسرعت تشخیص میدهید و تکرار را بیتحریک میدانید
حدود پس از پانزدهمین بار که کسی با همان لحن دقیق «آخر هفتهات چطور بود؟» را میپرسد و انتظار همان نوع پاسخ را دارد، چیزی در مغزتان از کار میافتد.
افرادی که هوش بالاتری دارند، کمتر از تحریک کافی رنج میبرند. آنها الگوها را سریعتر تشخیص میدهند (که بهنظر کارشناسان نشانه مهمی از هوش بالاست) و برای درک مفاهیم به تکرار کمتری نیاز دارند؛ به این معنا که مبادلات کلیشهای تقریباً بلافاصله تکراری بهنظر میرسند.
گفتوگوهای سطحی بر پایهٔ اسکریپتها کار میکنند. روشهای محدودی برای بحث دربارهٔ هوا، مسیرهای رفتوآمد یا بهروزرسانیهای سادهٔ زندگی وجود دارد تا زمانی که تمام حالات ممکن را بهنقص رسیده باشید. مغز شما این الگوها را بهصورت کارآمد فهرست میکند، سپس میگوید چرا هنوز همین روتین را تکرار میکنید.
وقتی اخراج شدم و چهار ماه بهصورت فریلنس کار کردم، از گفتگوهای اجتنابناپذیر «خب، چه کاری انجام میدهی؟» در تجمعات اجتماعی میترسیدم. نه بهخاطر خجالت، بلکه چون میتوانستم کل تبادل را پیشبینی کنم پیش از آنکه اتفاق بیفتد. پاسخم، سؤال مودبانهٔ بعدی آنها، توضیح من، تشویق مبهمشان. هر. بار. دقیقاً.
۴) شما بهجای تفکر دودویی، بهسطح ظریف و متنی فکر میکنید
گفتوگوهای سطحی بر موافقت ساده و دستهبندیهای آسان استوار هستند. هوا خوب یا بد است. آخر هفته خوشگذشت یا خستهکننده بود. کار خوب یا پر استرس است.
اما اگر مغز شما بهطور طبیعی در سایههای خاکستری کار میکند، این گفتگوهای دودویی از نظر شناختی محدودکننده میشوند. وقتی کسی میپرسد آیا آخر هفتهٔ خوبی داشتهاید، پاسخ صادقانهتان ممکن است شامل پنج ارزیابی رقابتی مختلف باشد، بسته به اینکه از چه معیاری استفاده میکنید.
این نوع تفکر متنی با آنچه روانشناسان «پیچیدگی ادغامی» مینامند، همبستگی دارد؛ یعنی توانایی شناخت چندین چشمانداز و چگونگی تعامل آنها. افرادی که این ویژگی را دارند، در استراتژی، دیپلماسی و هر کاری که نیاز به تحلیل پیشرفته دارد، برترند.
همچنین این افراد مکالمات «خوب یا بد» را به اندازهٔ نقاشی با تنها دو رنگ رضایتبخش میدانند. خود رسانه محدودیتهایی بر آنچه میتوانید بیان کنید اعمال میکند.
۵) برای بهدستآوردن جریان گفتوگو به موضوعات معنادار نیاز دارید
انواع مختلف گفتگوهای انسانی شبکههای عصبی متفاوتی را فعال میکنند. تحقیقات نشان میدهد گفتوگوی معنادار که ایدهها را بررسی میکند، مشکلات را حل میکند یا رفتار انسانی را تجزیه میکند، مراکز پاداش در مغز را روشن میسازد.
گفتوگوهای سطحی همان واکنش را القا نمیکند. برای کسانی که با مشارکت فکری نیروی خود را میگیرند، تبادلهای سطحی حس میشود که سعی میکنید ماشینی را بدون سوخت رانندگی کنید. موتور میچرخد، اما سوختی برای حرکت به جلو نیست.
وقتی شریک گفتوگوی مناسب و موضوعی مناسب پیدا میکنید، ساعتها بهسر میبرند. به حالت روانی میرسید که ایدهها بر یکدیگر میسازند و هر دو انرژی میگیرید. گفتوگوهای سطحی هرگز این اثر را ندارند؛ به همین دلیل حس میشود که پتانسیل هدر رفته است.
۶) شما به اصالت حساسیت بالایی دارید و در تعاملهای نمایشی مشکل دارید
افرادی که در معیارهای پیچیدگی روانشناختی امتیاز بالاتری کسب میکنند، نسبت به ناصحیح بودن در تعاملات اجتماعی حساستر هستند.
گفتوگوهای سطحی ذاتاً نمایشوار هستند. تقریباً هیچکس دربارهٔ اطلاعاتی که رد و بدل میشود، اهمیت واقعی ندارد. شما نورمال بودن را اجرا میکنید، توانایی اجتماعیتان را نشان میدهید و روابط را از طریق مراسم حفظ میدارید، نه از طریق اتصال واقعی.
اگر شما کسی باشید که این نمایش را خستهکننده میداند، این به این دلیل نیست که ضد اجتماعیاید. بلکه به این دلیل است که حفظ یک شخصیت که کمی متفاوت از خود اصیلتان است، نیاز به تلاش شناختی دارد، و گفتوگوهای سطحی هیچگونه بازدهی برای توجیه این هزینه فراهم نمیکند.
من فرصتهای کاری با پرداخت بالاتر در زمینهٔ تولید محتوا برای برندها را نپذیرفتم چون از نوشتن بیانیههای مطبوعاتی تجلیلشده که بهصورت روزنامهنگاری مخفی شده بودند، خودداری کردم. همان ناراحتی از نمایش در موقعیتهای اجتماعی نیز ظاهر میشود. وقتی انتظار میرود که در مورد موضوعاتی که برایم جذاب نیستند، علاقه نشان دهم، چیزی در مغزم علیه این ناصحیحیِ رفتار میشود.
۷) شما انرژی اجتماعی خود را برای تعاملهای مهم حفظ میکنید
افرادی که توانایی شناختی بالاتری دارند، معمولاً تحمل کمتری برای تحریکات ناآگاهانه که بهنظرشان بیمعنی میآیند، دارند.
این لزوماً به معنای درونگرایی نیست، اگرچه برخی همپوشانی وجود دارد. بلکه دربارهٔ داشتن انرژی اجتماعی محدود و انتخابگرایی در نحوهٔ صرف آن است. گفتوگوهای سطحی این منبع را بدون ارائهٔ ارزش تخلیه میکند که حس هدر رفتن را بهوجود میآورد.
پس از مصاحبه با بیش از دویست نفر برای مقالات در طول دوران حرفهایام، توانستم گفتوگوهایی که به من انرژی میدهند و گفتوگوهایی که مرا خسته میکنند، تشخیص دهم. گفتوگوهای سطحی بهطور قطع در دستهٔ دوم قرار میگیرند؛ نه به این دلیل که افراد خستهکنندهاند، بلکه به این دلیل که قالبشان مانع ایجاد ارتباط واقعی میشود.
برخی افراد میتوانند تمام روز را به گفتوگوهای سطحی بپردازند و از تماسهای اجتماعی انرژی بگیرند. اگر شما جزو این دسته نیستید، اگر ترجیح میدهید یک گفتوگوی عمیق داشته باشید تا ده گفتوگوی سطحی، احتمالا منابع اجتماعی خود را بر اساس نیازهای سبک شناختی خاص خود توزیع میکنید تا بهخوبی عمل کند.
نکات نهایی
ادراک گفتوگوهای سطحی بهعنوان خستهکننده بودن، شما را دشوار، خودنماییگر یا ضد اجتماعی نمیسازد. احتمالاً به این معناست که مغز شما برای عمق، پیچیدگی و اتصال اصیل بهگونهای برنامهریزی شده است که تبادلهای سطحی بهسختی میتوانند آنها را برآورده کنند.
کلید این است که این ویژگی را در خود شناسایی کنید و زندگیای بسازید که به آن احترام بگذارد. افراد و موقعیتهایی را جستجو کنید که گفتوگوی واقعی در آن رخ میدهد. خود را مجبور نکنید در کاری که بر خلاف طبیعتتان است، برتری پیدا کنید.
و دفعهٔ بعد که در حلقهای از افراد که دربارهٔ مسیرهای رفتوآمدشان صحبت میکنند، گیر کردید، به یاد داشته باشید که مغز شما خراب نیست. فقط برای نوعی گفتوگوی متفاوت نسبت به گفتوگوهای موجود، بهینهسازی شده است.