نقاد ما A.O. Scott صحنهای از رمان جدید شاندار کیران دسای به نام «تنهایی سونیا و سانی» را تجزیه و تحلیل میکند.


نوشتهٔ A.O. Scott
وقتی یک نویسنده به داشتن حس مکان تحسین میشود، معمولاً منظور یک مکان خاص است — برچسب پستی از سرزمینی آشنا که با جزئیات عاشقانه و دقیق به تصویر کشیده شده است. اما کیران دسای، در رمان جدیدش «تنهایی سونیا و سانی»، حس مکانها. دارد.
این کتاب ۶۷۰ صفحهای دربارهٔ عاشقپرتابهای عنوان و چندین دوجین از دوستان، خویشاوندان، معشوقان پیشین و خدمتکارانشان (در ابتدای کتاب جدولی برای کمک به پیگیری وجود دارد) هیچگاه ثابت نمیماند. اگر «تنهایی سونیا و سانی» یک جعبه سفینهٔ قدیمی بود، با برچسبهای حملونقل پوشیده میشد: از الاآباد (که اکنون بهنام پریاگراج شناخته میشود)، گوا و دهلی؛ از کوئینز، کانزاس و ورمونت؛ از مکزیک سیتی و، شاید شادترین، از ونیس.
در آنجا، در شهری که مارکو پولو در آن به دنیا آمده است، مسافران عنوان برای دو فصل مینشینند و یکی از چندین بحران در رابطهٔ پرشور، پیچیده، گاهی فعال و گاهی قطعشدهٔ خود را تجربه میکنند. یکی از نامهای مستعار ونیس La Serenissima — «آرامترین» — است، اما در دست دسای، این نام معکوس است: پسزمینهای شگفتانگیزاً پر هرج و مرج برای سردرگمی عاشقانهٔ سونیا و سانی.
برداشت اولیهٔ آنها تقریباً یک صفحهٔ کامل را پر میکند. اینجا شروع آن آورده شده است.
آنها بهصورت جداگانه وارد شدند — سانی از نیویورک، جایی که شغلی خبرنگار دارد؛ سونیا از منزل خانوادگیاش در دهلی، جایی که پس از ماجراجوییهای خود در آمریکا به آن پناه برده بود — و چشمانشان را از دیدن مناظر دور میگذارند تا بتوانند شهر را با هم کشف کنند.
وقتی این کار را میکنند، نه جاذبههای مشهور است که توجهشان را جلب میکند، بلکه صحنهٔ پویای پر از هوا و آب، کشتیها و مردم است که آنها را جذب میکند.
از جملهٔ سایر بازدیدکنندگان، البته. «ونیس گردشگری است ونیس»، مری مککارتی در اواسط دههٔ ۱۹۵۰