پرش وِلادیمیر ناباکوف از زبان روسی، زبان مادریاش، یک تحول آنی و بیدردسر نبود.
توسط بوریس کاچکا

این یک نسخه از Books Briefing است، راهنمای هفتگی ویراستارانمان برای بهترین کتابها.
گاهی کوچکترین جزئیات میتوانند نگرش شما نسبت به جهان را دگرگون کنند. این موضوع در سال ۲۰۰۹ برایم رخ داد؛ وقتی The Original of Laura را خواندم — مجموعهای از قطعات ویرایشنشده رمان ناتمام آخرین اثر وِلادیمیر ناباکوف — و متوجه شدم که پس از ۳۵ سال نوشتن به زبان انگلیسی، نویسنده هنوز در نوشتن واژهٔ دوچرخه دچار مشکل بود. تصور میکردم پرش ناباکوف از روسی، زبان مادریاش، یک تحول آنی و بدون زحمت بوده است، اما اکنون پی بردم که این یک مبارزهٔ مستمر بوده — مبارزهای که به دقت خیرهکنندهٔ داستانهای او افزوده است. به یاد آن لحظه برگشتم که مقالهٔ راس بنجامین را این هفته در The Atlantic خواندم، دربارهٔ فرایند «تواضعآور و بهطور غیرمنتظرهای هیجانانگیز» یادگیری زبان جدید.
در ابتدا، پنج داستان جدید از بخش کتابهای The Atlantic آورده شده است:
- کتاب جدید سرسخت درباره پیشرفت، چه نکتهای را درست میکند
- وقتی کمبود، مرز بین درست و نادرست را مبهم میسازد
- «ما یکی نیستیم»، داستانی از جورج پاکر
- «سرود عاشقانه به نغمهای از گردهمایی»، شعری از کارسون کولنباگ
- پیشروهای تصادفی وضعیت جدید جهانی
در مقالهاش، بنجامین که خاطرات فرنز کافکا و دیگر آثار مهم زبان آلمانی را به انگلیسی ترجمه کرده است، هزینههای احتمالی دنیایی را که در آن AirPods میتوانند بین زبانها بهصورت لحظهای ترجمه کنند، برآورد میکند. بهعنوان مثال: ترجمهٔ هوش مصنوعی ممکن است روند کاهش تعداد آمریکاییها در یادگیری زبان دوم خارج از خانه را تسریع کند. با این حال، یکاز هر پنج خانوارهای ایالات متحده زبانی دیگر داخل خانه صحبت میکند — و خانه من نیز جزو آنها بود. بهعنوان نویسندهای مشتاق که والدینش به زبان روسی صحبت میکردند، از کودکی عزم داشتم تا انگلیسی را بهخوبی تسلط یابم. این یکی از دلایلی است که من ناباکوف را اینچنان تحسین میکردم؛ او ۱۰ کتاب برجسته به زبان روسی نوشت و پس از فرار از اروپا به ایالات متحده، نهکتاب دیگری نوشت که میتوان گفت از نظر کیفیت در انگلیسی حتی برتر بودند. (او همچنین در سال ۱۹۴۱ شعری برای The Atlantic دربارهٔ تغییر زبان نوشت.) پس از خواندن Lolita یا Pale Fire، چه کسی میتواند تصور کند که نویسنده انگلیسی را با لهجهای خارجی میگوید؟
با این حال، آنچه مرا به سمت تکمیلگرایی در زمینهٔ آثار ناباکوف سوق داد، این نبود که انگلیسی او کاملاً ترکیب شده باشد، بلکه این بود که این زبان برای او عجیب و اصیل بود. بهجای تکیه بر عبارات کلیشهای همانطور که یک بومی ممکن بود این کار را بکند، او واژگان نادر و ظریف را همانند پروانههای جمعآوریشدهاش بهدست آورد و سپس آنها را بهروشهای نوین ترکیب کرد. فکر میکنم او توصیف بنجامین از کار ترجمهٔ خود را میپسندد: «گذراندهام روزهایم را در فضای میان انگلیسی و آلمانی، باعث شد تا بهعمق قدردان آنچه برای عبور از شکاف زبانی لازم است باشم: تنظیم مجدد ذهنی، مذاکره بین شیوههای مختلف ساختاردهی به جهان، تواضع و کنجکاوی که در پیمودن یک زمینهٔ خارجی بهدست میآید.»
برخی از بهیادماندنیترین شخصیتهای ناباکوف مهاجرانی هستند که با تنظیمات زبانی و فرهنگی مورد نیازشان بهطرز چشمگیری دست و پنجه نرم میکنند. باور ندارم که پروفسور چلفتی، خودنام رمان Pnin، همبرت هومبرت پدوفیلیک در Lolita، یا تبعیدگاه دیوانهٔ Pale Fire، چارلز کینبوت، حضور داشته باشند اگر مانع زبانی که خالقشان سختکوشی کرده بود، وجود نداشت. بنجامین چندین قربانی احتمالی جامعهٔ ترجمهٔ لحظهای را نام برد، از جمله مترجمان «نامرئی اما ضروری» که به اتصال جهان کمک کردهاند. به این فهرست، میتوانم افراد ناموفق همچون ناباکوف را نیز اضافه کنم که با درگیری با زبان جدید، آن را بهطرز واضحی غنیتر ساخت.