نویسندگان، فعالان و سیاستگذاران درباره کتابهایی که برای کسب حکمت و بینش – و برای بازگرداندن ایمان به طبیعت انسانی – میخوانند

پاول دالی
استرالیا در غوطهور غم، خشم و تفرقه بهدلیل عمل تروریستی ضدیهودی در سیدنی است. حمله در باندی صداهای بینالمللی را بهوجود آورد و بهطرز تراژیک سالی را خاتمه داد که پیش از این بشریت، امید و آیندهٔ سیاره را بهچالش کشیده بود.
در حقیقت، همانطور که سال ۲۰۲۵ به پایان میرسد، با فروپاشیهای بیشتر در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فناوری و زیستمحیطی با مقیاسهای ویرانگر تعریف میشود.
حوادث جنگی بهصورت زنده بر صفحهنمایشهای ما میباریدند، زمین به اولین «نقطهٔ بحرانی» فاجعهبار آبوهواییاش دست یافت و ایالات متحده بهطرز مخرب به سمت استبداد تحت رهبری دونالد ترامپ متمایل شد. همزمان، میلیاردرهای فناوری که به این سقوط کمک کردهاند، با سرقت سرمایهٔ فکری ما، هر چه ثروتمندتر و قدرتمندتر میشوند.
در سایهٔ چنین واقعیتهای تاریکی، احساس ناامیدی و بیپولی ممکن است بروز کند. ایمان به انسانیت – به نیکی و مهربانی – تحت تهدید قرار میگیرد.
در چنین زمانهایی، ممکن است وسوسهآمیز باشد که چشمپوشی کنیم و به دنبال فرار باشیم. در عوض، میتوانیم بر ترسها و تهدیدهایمان غلبه کنیم، مقاومت را شعلهور کنیم و درک را با دانشی که مطالعه میتواند فراهم کند، تقویت کنیم. از طریق کتابها، افراد میتوانند هم به دنبال فرار و هم به دنبال حکمت باشند.
گاردین استرالیا از برخی فعالان برجسته، نویسندگان و رهبران فکری پرسید که برای یافتن امید، درک، آرامش، قوت عاطفی و فکری، و برای بازگرداندن ایمانشان به طبیعت انسانی، به چه آثاری مراجعه میکنند.
باب براون: «من اغلب این کتاب را به دوستانم میدهم»
فعال محیطزیست و نویسنده باب براون میگوید: «بدترین سناریو این است که اگر همچنان نقاط بحرانی زیستمحیطی را همانطور که امسال بههم ریختیم، ادامه دهیم، تا سال ۲۰۵۰، ۲۵٪ از اقتصاد سقوط خواهد کرد و ۲ میلیارد نفر خواهند مرد.»

به همین دلیل نخستین توصیهٔ او «لوراکس» است، کتاب تصویری توسط نویسندهٔ کودکنویس دکتر سئوس که شخصیت مرکزی آن میگوید: «من لوراکس هستم. من برای درختان میگویم.»
«این کتاب با واژه ‘مگر’ به پایان میرسد. مگر ما کاری نکنیم، ما به فرزندانمان وضعیتی بسیار دشوار میگذاریم. من این کتاب را اغلب به دوستانم می‑دهم»، میگوید رئیس پیشین حزب سبز.
«این یک نگاه سطحی به وضعیتی است که جهان فکر میکند در آن قرار دارد؛ جایی که همه میگویند مسئلهٔ اقتصاد است. اما اینگونه نیست. این دربارهٔ محیطزیست است که اقتصاد زیرمجموعهٔ آن میشود.»
براون همچنین «دوازده قانون برای کشمکش»، کتابی تصویری برای عمل و همبستگی اجتماعی اثر جف اسپارو و سام والمن، و همچنین «کوتاهترین تاریخ استرالیا» نوشتهٔ تاریخنگار مارک مککنا، که بهتازگی منتشر شده است، پیشنهاد میکند.
«به این ترتیب، مارک مککنا با نگاهی به ۶۵,۰۰۰ سال تاریخ انسانی این قاره، نه فقط به ۲۰۰ سال اقامت اروپاییها، بهطور واقعی حسی مثبت القا میکند.»

براون، که کتاب جدیدش به نام «مقاومت» با هدف الهامبخشی به فعالیت زیستمحیطی نوشته است، همچنین در کتاب خاطرهنویسی «احساس برای طبیعت» مستندگر طبیعتگرای نونسالگی استنلی بریدن تسلی مییابد.
«این کتاب زیبا دربارهٔ تعاملات او با طبیعت و تخریب طبیعت در طول قرن گذشته است.»
براون همچنین پیشنهاد میکند کتاب «خاطرهای از سولفرینو» اثر هنری دونانت، که پس از تأسیس صلیب سرخ پس از مشاهده پیامدهای نبرد حماسی در ایتالیا نوشته شد، بخوانید.
«این داستانی فوقالعاده است دربارهٔ نگریستن به نتایج بدترین ابعاد طبیعت انسان و بهکارگیری بهترین جنبههای طبیعت انسان برای مقابله با آن.»
آنا فاندِر: «این امور را بهطور کامل، از همهٔ جوانب ببینید»
نویسندهٔ مشهور استرالیایی آنا فاندِر میگوید که او متونی که برای فرار از واقعیت میخواند، کم میخواند، زیرا این متون «به واقعیت نمیپردازند».
سپس آثاری وجود دارند که با نگاهی به جنبههای تاریک و دشوار دربارهٔ انسانها، جوامعی که میسازیم، ساختارهای عدالت که در سیاست و قانون برای مهار تمایلات خشونتآمیز ایجاد میکنیم، بسیار جذابتر هستند. چون آنها بهجای نسخهٔ تخیلی، به حقیقت انسان بودن میپردازند؛ حس رهایی در آن وجود دارد، حتی اگر همزمان هیبت هم باشد.
و امیدی نیز هست، زیرا اولین قدم برای مقابله با مسائلی که با آن مواجهیم — در رژیمهای ستمگر، نظارت فنی‑برتریگر و سرقت کارهایمان، و فاجعهٔ تغییرات اقلیمی — این است که این موارد را بهطور کامل و از تمام زوایا ببینیم.

به همین دلیل، او میگوید که خواندن «حماسهٔ خدمتکاران» اثر مارگرت اتوود مهم است، چرا که تمام آن راجع به «عمل قدرت اولیه در تمام جوامع، یعنی قدرت مردان بر زنان» منتقل میکند.
ما در عصری زندگی میکنیم که استبداد، تمامیتطلبی، نظارت فنی‑بیقید و شرط بهصورت جنسیتی مردانه شکل میگیرد. این مسأله واکنشی به صدساله فمینیسم و پنجاه سال پیشرفت زنان در فرهنگهای غربی برای دستیابی به حقوق قانونی و اقتصادی است.
فاندِر که از اروپا مینویسد، در حالی که آلمان و فرانسه «بهطور موقت خدمت ملی داوطلبانه» را دوباره معرفی میکنند، کتاب «سکوت در جبههٔ غربی» رمان ۱۹۲۹ سالهٔ نویسندهٔ آلمانی اریک ماریا رِماک را بهعنوان یک کتاب ضدجنگ پیشنهاد میکند.
«ایدهٔ فرستادن جوانان به مرگ به دلیل اینکه سیاستمداران از کلمات خود استفاده نکردهاند، من را بهگونهای وحشتزده میکند.»
«چگونه فاشیسم کار میکند» نوشته جیسن استنلی، توصیهای دیگر با همین تم است که فاندِر ارائه میدهد.
«[این کتاب] نشان میدهد که فاشیسم شکل افراطیتری از پدرسالاری است (اولین گام: کنترل زنان برای مرکزیت و قدرت مردان، حذف آنها از حوزه عمومی، محدود کردن به نقشهای تولیدی، سپس یافتن دشمن داخلی – مهاجر یا یهودی – بهعنوان خستسالی). بنابراین بهنظر من، ما باید این رژیمهای استبدادی و تمامیتطلبی را با نگاهی جنسیتی بررسی کنیم تا ارزشهای دیگر که انسانیتر هستند و اغلب «زنانه» نامیده میشوند، برای مقابله با آنها بهکار ببریم.»
آثار اصلی فاندِر — کتاب غیررمان «استاسیلند»، رمان «تمام آنچه من هستم» و کتاب اخیرش «همسرِی» — همگی «سرقت استبداد را از نگاه پایین» بررسی میکنند، بهطرز گفتن او: «از دیدگاه شخصیتهایی که نابرابری را میبینند و احساس میکنند، و که در خودشان شجاعت و وجدان مقاومت دارند.»
بهروز بوچانی: «این ما را به عمق یک رژیم استبدادی میبرد»
نویسندهٔ جایزهدار و روزنامهنگار کرد بهروز بوچانی — که بهمدت هفت سال تحت نظام بازداشت مهاجرتی استرالیا در جزیرهٔ مانوس پاپوا گینهای زندانی بود — سه کتاب و یک فیلم مستند دربارهٔ مقاومت شخصی و جمعی برگزید.

سپس «ماهی که او را بلعید»، رمانی از امیر همیردانی، داستان شکنجه و بقا یک زندانی سیاسی در زندان ایوین تهران را روایت میکند.
«من این کتاب را مهم میدانم زیرا ما را به عمق یک رژیم استبدادی میبرد و نشان میدهد چنین سیستمی چگونه کار میکند. همچنین تصویری از حس شهروندان تحت نظارت این نظام و خطر هدفگیری هر فرد را بهوجود میآورد.»
بهروز بوچانی، که اکنون در نیوزیلند ساکن است، کتاب «Whītiki, Mātike, Whakatika» از Te Waka Hourua را توصیه میکند؛ کتابی که مسیر یک گروه فعالان مائوری در نیوزیلند را که برای دستیابی به خودتعیینی مردمشان یک «بازنگری پیمان» را در موزهٔ ملی ولینگتون انجام داد، دنبال میکند.
او پیشنهاد میکند کتاب دوم خود «فقط آزادی» — مجموعهای از مقالات دربارهٔ مقاومت و استقامت توسط بوچانی و دیگر همکاران — را بخوانید و مستند تمامطول «گلستان، سرزمین رزها» دربارهٔ مبارزان کرد زن که با دولتِ اسلامیدولت مواجه هستند، تماشا کنید.
کت فولگار: «این رمان برای من امید بخشید»

نویسندهٔ غیررمان و تاریخنگار کت فولگار میگوید که «چیزهایی که میتوانیم بدانیم» اثر ایان مکایوان به بسیاری از پرسشهای بزرگ عصر ما میپردازد. این رمان در دههٔ ۲۱۲۰ در بریتانیایی که پس از «غوطهوری» ناشی از فروپاشی آبوهوایی و جنگها به جزایر کوچک تبدیل شده است، اتفاق میافتد.
در رمان، فولگار میگوید: «انسانها میتوانند خود را تأمین کنند (اگرچه شکلات بهشدت نادر است)، و حتی به دانشگاه میروند. مکایوان بهطرز فوقالعادهای نکته میگیرد که بهجز کلیسای کاتولیک، دانشگاهها از معدود مؤسساتی هستند که از تحولات تاریخی جهان زنده ماندهاند. چرا این تحول نیز نباید باقی بماند؟ این رمان برای من امیدوار بود دربارهٔ دو مسألهای که بیشترین ترس را در من برانگیختهاند — تغییرات آبوهوایی و سرنوشت دانشگاهها.»
او همچنین مقالهای از ۲۰۱۹ به قلم لیان کارلسون با عنوان «چیزی که در آنتروپوسن بهنام تفکر شناخته میشود» را نیز پیشنهاد میکند؛ او آن را بهطور مکرر میخواند.
«این واقعاً زیباست و غمانگیز، اما بهنحوی دلگرمکننده است… کارلسون بهدرستی استدلال میکند که چرا مطالعهٔ تفکر مهم است — نه صرفاً برای یافتن راهحلها، همانطور که مدافعین دانشگاه میگویند، بلکه برای درک ارتباطمان با تمام انسانها — گذشته و حال — در شکستهای ناگزیرمان میان موفقیتها.»

آخرین کتاب فولگار «بنِلنگ و فیلیپ» است، که زندگینامهٔ مشترک مرد وانگال بنِلنگ و فرماندار استعماری آرثر فیلیپ را روایت میکند. نویسنده جایزهدار میگوید که او هر نوشتهای از پژوهشگر حقوق قانون اساسی استرالیا میگان دیویس میخواند، چرا که «نیکوکاری او نسبت به استرالیا، عشق او به این سرزمین، حتی در عین اجازه به خشم و ناامیدی، چیزی شبیه به فوقالعاده است».
«هر زمان که او را میبینم که دربارهٔ مسائل بومی بهطور مثبت، اندیشمندانه یا تشویقکننده برای مردم استرالیا مینویسد، احساس شرمساری میکنم که نسبت به انکار نظاممند حاکمیت بومی عصبانیت داشته باشم.»
در نهایت او کتاب «تمام آنچه من هستم» اثر آنا فاندِر را پیشنهاد میکند.
توماس مایو: «طرد قویترین سلاح انسان»
رهبر اتحادیه، مدافع عدالت و نویسنده توماس مایو میگوید که کتاب کیوین گیلبرت با عنوان «چون مرد سفید هرگز این کار را نمیکند» از سال ۱۹۷۳، یک افشاگری دربارهٔ روابط نژادی استرالیا، تأثیر عمیقی بر روی فعالیتهای عمومی او داشته است.
او در برخی جهات همانند نلسن ماندلا در استرالیا بود. او این کتاب را، فکر میکنم، در زندان نوشت و بیشتر آن را شامل میشود. این کتاب واقعاً دربارهٔ مقاومت سیاسی، اجتماعی و نژادی است. برای سیاهپوستانی که راه خود را در فعالیتهای مدنی میجویند، این کتاب بسیار مهم برای مطالعه است.

او کتاب «قوانین رادیکالها: مقدمهای عملی برای رادیکالهای واقعگرایانه» نوشته سائل آلینسکی را که میگوید «تمسخر قویترین سلاح انسان»، و کتاب «چگونه برتری را بهدست آوریم: نقشهٔ راهی برای رادیکالها» اثر جاناتان اسمکر را پیشنهاد میکند.
او دربارهٔ کتاب آلینسکی میگوید: «این کتاب برای من مهم بود. در حدود سال ۲۰۱۱، در حین آموزش اتحادیهام آن را خواندم. به من نکات زیادی دربارهٔ سازماندهی — استراتژیها و اصول — آموخت.»
او همچنین خودنویسگی نلسن ماندلا با عنوان «راه طولانی به سوی آزادی» و کتاب مارتین لوتر کینگ جونیور با عنوان «چرا نمیتوانیم صبر کنیم» که یک بحث دربارهٔ جنبش حقوق مدنی آمریکا است، بهعنوان کتابهایی که همواره بهعنوان «شخصیتهای الهامبخش» در زندگی عمومیاش عمل کردهاند، فهرست میکند.
«اکثریت کتابهایی که میخوانم تاریخی هستند، زیرا فکر میکنم تاریخ بارها تکرار میشود. مهم است که درک کنیم مبارزاتی که پیش از ما بودهاند چه بودهاند، تا بتوانیم دنیایی بهتر بسازیم و در برابر تاریکی که این روزها در حال گسترش است، مبارزه کنیم.»
«من توصیف میکنم که جهان هماکنون بر لبهٔ پرتگاهی قرار دارد … هیچوقت زمان بحرانیتری وجود نداشته است.»