«Iinnii واقعاً در مرکز همه چیز برای ماست»، راوی مستند «Bring Them Home»، لیلی گلدستون، به HuffPost گفت.

بازگشت بایسون آمریکایی به مونتانا نه تنها یک پیروزی طبیعت بود، بلکه آغاز یک رنسانس فرهنگی برای بومیان آمریکای شمال‑غربی بود.
در زمانیکه میلیونها گاو وحشی دشتهای علفی آمریکای شمالی را پر میکردند، در طول تلاش برای تسخیر غرب در قرن نوزدهم، این موجودات به لبهٔ انقراض رسانده شدند. بیش از یک قرن پس، مأموریت جبران خسارات ناشی از اشتیاق گسترش آمریکا توسط کارگردانان ایوان مکدونالد، آیوی مکدونالد و دانیل گلیک در مستند جدید و پرقدرت «Bring Them Home» یا «Aiskótáhkapiyaaya» به تصویر کشیده شد؛ این مستند بهصورت اجرایی تولید و توسط نامزد اسکار لیلی گلدستون که از قبایل بلکفیت و نز پرسی است، روایت شد.
این فیلم که در تاریخ ۲۴ نوامبر بر روی PBS به نمایش درآمد، نبرد پیچیدهٔ قبایل بلکفوت برای بازگرداندن گلهها، بازپسگیری میراثشان و تأکید بر حاکمیت خود را دنبال میکند.
گلدستون به HuffPost گفت که گاوهای وحشی، که در زبان بلکفوت «iinnii» نامیده میشوند، جزئی از «ساختار اصلی هویت ما» بودهاند؛ آنها منبع ضروری برای بقا و مدل استقامت بودهاند.
«Iinnii واقعاً در مرکز همه چیز برای ماست»، گلدستون گفت. «ما مردم گاو وحشی هستیم و در بسیاری از مواقع که با مشکلات مواجه میشویم، درسی که به ما داده میشود و نشانهٔ آرامشی که در دوران دشوار دریافت میکنیم این است که مانند گاو وحشی باشیم»، که در زمستانهای زیر صفر زنده میمانند و با عناصر و شکارچیان خود رو به رو میشوند.


مردم بلکفوت و سایر قبایل دشتهای بزرگ بیش از ۵۰۰ روش برای استفاده از هر بخش گاو وحشی داشتند؛ این حیوان غذا، سرپناه، ابزار، اسباببازی و موارد دیگری را فراهم میکرد.
«ما همه چیز داشتیم — وسایلی که برای داشتن زندگی پر ثروت و سالم کافی بود، با ما بود»، پیرمرد بلکفیت G.G. Kipp در فیلم میگوید.
مردم بلکفوت همچنین رابطهٔ خود با گاوهای وحشی را بهعنوان رفیق میدیدند، نه بهعنوان فاتح.
«ما در بالای هرم نیستیم؛ ما بخشی از یک دایرهٔ بزرگتر هستیم»، گلدستون به HuffPost گفت. «ما بخشی از یک اکوسیستم هستیم.»
پیرمرد قبیلهای و پژوهشگر لروی لیتلبیر این ایده را در فیلم گسترش میدهد.
«این فقط دربارهٔ معیشت نبود»، او گفت. «در جهان بومی، همه چیز از امواج انرژی ساخته شده است، چیزی که ما آن را روح مینامیم. پس وقتی میگوییم «تمام روابط من»، به این دلیل است که من روح دارم و هر چیز دیگری هم همینطور است. بنابراین همهٔ آنها خویشاوندان من هستند.»
اما با ورود مستعمران به سرزمین بومیان در طول گسترش غربی آمریکا، رهبران ملی دریافتند که کشتار و جابجایی صدها هزار بومی تنها راه مقابله با آنچه بسیاری از استعمارگران «مشکل بومیان» مینامیدند، نیست.
«ما همه چیز داشتیم — وسایلی که برای داشتن زندگی پر ثروت و سالم کافی بود، با ما بود.»
– پیرمرد بلکفیت G.G. Kipp
«هر بایسونی را که میتوانید بکشید. هر بایسونی که مرده باشد، یک بومی از بین رفته است»، ژنرال ارتش ایالات متحده گرنویل م. داج در سال ۱۸۶۷ به یک شکارچی دستور داد.
در یک نسل، این قتلعامها بهاندازهای بایسونها را نابود کردند که جمعیت آنها از حدود ۳۰ میلیون به کمتر از ۱٬۰۰۰ کاهش یافت. این یک «کارزار تقسیم و تسخیر» نه تنها مردم را از یکدیگر، بلکه مردم را از خود، فرهنگشان، و برای ما، از بایسونها جدا کرد، گلدستون تاکید کرد.
بدون بایسون، سایر گیاهان و جانورانی که به آن وابسته بودند، پژمرده شدند و باعث تکه شدن سرزمین وسیع کنفدراسیون بلکفوت به سه ذخیرهگاه در کانادا و یک ناحیهٔ بزرگ در ایالات متحده شد.
نسلهای پیروانه تحت اساسیسازی اجباری قرار گرفتند؛ کودکان بومی از خانوادههایشان جدا شد و به مدارس شبانهروزی پر از ستم منتقل شدند. جوامع بومی بهصورت فشرده درون رزروها یا محلات قبیلهای دیگر گنجانده شد؛ مراسم و زبانشان قانونی ممنوع شد. زنان باردار بهطور اجباری استروئید شدند و با مرگ پیران، سنتهای بیشماری نیز نابود شدند.
عواقب طولانیمدت استعمار، بومیان را منزوی، از فرصتهای اقتصادی دور و از هویت محروم کرد.
اما علیرغم ویرانیها، روایت بلکفیتها و بایسونهایشان هنوز به پایان نرسیده بود.


گلههای وحشی که در سال ۱۹۷۹ از پارک ملی یلواستون به رزرو بلکفیتهای مونتانا منتقل شد، نهفها را بههم ریخت، محصولات کشاورزی را ویران کرد و بر روی مراتع دامداران چرا کرد؛ این باعث شد بسیاری از بلکفوتها باور کنند که این جانوران تنها یک بار سنگین هستند. در میان تنشها، شورای قبیله تصمیم گرفت بایسونها را جمعآوری کرده و تنها چند سال پس از آن به فروش برساند.
«آنها حیوانات وحشیای بودند که در رزرو بلکفیت آزادانه میدویدند. هیچکس نمیتوانست آنها را کنترل کند»، پیرمرد و دامدار موس هال در فیلم میگوید.
جنبشی برای بازگرداندن جمعیت بایسونهای وحشی در اوایل دههٔ ۹۰ در کانادا آغاز شد، اما مملو از درگیری بود.
مبارزه برای متحد کردن iinnii با سرزمین زادگاهشان، فعالان قبیلهای را در مقابل دامداران و کشاورزان بومی که به این سرزمین نیاز داشتند، قرار داد.
تلاش خودسرانهٔ یک رئیس قبیله برای بازگرداندن بایسونها به رزرو قبیلهٔ بلود در آلبرتا در سال ۱۹۹۳، منجر به بلاکپستها و اعتراضاتی شد که توجه ملی را به خود جلب کرد.
در سال ۱۹۹۸، مردم بلکفوت مونتانا بار دیگر سعی کردند؛ یک گلهٔ جدید از بچههای بایسون تربیت کردند که به خطوط پرتوپدار احترام نگذارند و با کمک داوطلبان بومی و دانشجویان کالج جامعهٔ بلکفیت، با انسانها راحت شوند.
با این حال، درگیریها با دامداران گاوچران و مالکان مزارع ادامه یافت و زمانی که شورای قبیلهای جدید در سال ۲۰۰۶ به قدرت رسید، بهطور ناگهانی تصمیم گرفت بیشتر گلهٔ نوپا را به فروش برساند.
اگرچه بیشتر حیوانات از بین رفته بودند، حمایت جامعه از بازگرداندن طبیعت از طریق نقش فعالاش با گلهٔ دوم رشد کرده بود.
گفتوگوهایی دربارهٔ جایگاه iinnii در فرهنگ بلکفوت میان اعضای قبیله ادامه یافت و آنچه لِری بئر «آگاهی بایسون» مینامید، به جمعیت بازگشت.
در این گفتوگوها، لِری بئر گفت که پیران میشنوند که نسلهای جوان قبیله با قصص، مراسم و آوازهای نیاکان خود آشنا میشوند، اما این باورها بدون مشاهدهٔ بایسونهای آزاد ارتباط کمی با زندگی روزمرهٔ آنها دارند.


در سال ۲۰۰۹، حامیان این استراتژی مردمی را با تأسیس ابتکار Iinnii ادامه دادند. سپس پایهٔ دیگری از همپیمانان را با جامعهٔ حفاظت از حیاتوحش نیویورک پیدا کردند که بر اهمیت بایسون از نظر اکولوژیکی تمرکز داشت.
بهعنوان یک گونهٔ کلیدی، این حیوانات برای بقاى سایر گیاهان و جانوران ضروری بودند. زمانیکه بایسونها در خاک غوطهور میشوند، فضاهای کوچک برای دوزیستان ایجاد میکنند و گلهایی میپرورانند که حشرات را تغذیه میکنند و بخش عمدهای از رژیم غذایی پرندگان محلی و جانوران کوچک را تشکیل میدهند. چراگاه آنها فضاهایی برای پرندگان علفزار فراهم میکند که بسیاری از آنها در پرهای بایسون لانه میسازند. در عمق زمستان، آنها برف را خراش میدهند و مسیرهایی برای آهو شاخدار و سایر جانوران برای عبور از عناصر سخت ایجاد میکند.
«تقریباً همهچیز دربارهٔ نحوهٔ زندگی و حرکت بایسونها در چشمانداز، به نفع دیگر جانوران است»، گلدستون در فیلم توضیح میدهد.
علیرغم انگیزههای متفاوت حامیان طبیعت و قبیله، گلدستون به HuffPost گفت که مهم این است که هر دو «برای همان هدف مشترک کار میکنند» و اینکه خارجیها نقش خود را بهعنوان «متحدان نه نجاتدهندگان» درک کنند.
بههمراه، تصمیم گرفتند گلهای آزاد که در اوایل قرن بیستم توسط دولت ایالات متحده از رزرو فلتهد مونتانا به پارک ملی جزیرهٔ الک در کانادا منتقل شده بود، به سرزمین بلکفیت بازگردانند.
گروهی از بچههای بایسون از کانادا به سرزمین بومی خود بازگردانده شد، اما یک سؤال اساسی باقی ماند: گله در کدام نقطهٔ طبیعت باید بازگردانده شود؟

بخش عمدهای از رزرو برای دامداری گاو اختصاص یافته بود، که منبع اصلی درآمد قبیله بود. هر جزرمجموعهٔ زمینی که به بایسونها واگذار میشد، به معنای کاهش درآمد بود؛ بنابراین ابتکار Iinnii مجبور شد فضاهای دیگری برای گله پیدا کند.
سالها طول کشید تا گزینهها ارزیابی شوند و مکان مناسبی برای گلهٔ جزیرهٔ الک انتخاب شود: نیناستاکو یا کوه رئیس، ناحیهای در مرز پارک ملی گلیسیَر و رزرو که مدتها نقطهٔ راهنمایی روحانی برای بلکفیتها بوده است.
با گذشت سالها، این حرکت بهتدریج شتاب گرفت و باعث شد شورای قبیله در سال ۲۰۲۳ زمینهای دامداری را در کوه رئیس برای گله اختصاص دهد. در همان ژوئن، گلهای شامل دهها گاو نر، گاو ماده و بچهگاو به زمینی بازگشت که گونهٔ آنها پیش از استعمار هزاران سال در آن ساکن بودهاند.
تایسون رانینگ ولف، عضو شورای قبیله، بازگشت را بهعنوان لحظهای تصور کرد که در آن «روح قبیله سرانجام با انسانیت ما همگام میشود».
برای گلدستون، مسیر طولانی و دشوار بازگشت بایسون نمیتوانست بدون انعکاس استقامت همان حیوان توسط قبیله اتفاق بیفتد.
«برای شکستن سوتونها، فروپاشاندن تودههای برف و عبور از طوفان، به یک جامعهای از قویترین آنها احتیاج است»، او به HuffPost گفت. «برای احاطه کردن بچهگاوها و جوانان، به یک جامعه از آنها نیاز است. همهٔ آنها با هم ادامه میدهند. و تا وقتی که آنها ادامه میدهند، تا وقتی که پنجههایشان در حال کشیدن و جابجایی زمین است، ما نیز ادامه خواهیم داد.»
«Bring Them Home» هماکنون در PBS پخش میشود. میتوانید برنامهٔ ایستگاه محلی خود را اینجا پیدا کنید.