مجله اینترنتی رمز موفقیت

۴ نکته گفتگویی برای جذابیت طبیعی، از یک روانشناس

کلاژ هنر معاصر. دو نفر در حال گفتگو، مردی مشاوره می‌دهد و به کارمند دیگری کمک می‌کند
هیچ‌چیز جذاب‌تر از شخصی نیست که بتواند گفت‌وگو را بدون تصرف ادامه دهد. اینجا چهار گام برای تبدیل شدن به همان شخص آورده شده است. getty

جذابیت طبیعی به این معنا نیست که بلندترین صدا در جمع باشید یا پر زرق و برق‌ترین داستان را داشته باشید. در بسیاری از موارد، این ویژگی به فردی تعلق دارد که می‌داند چگونه نکات ظریف گفت‌وگو توجه، کنجکاوی و ارتباط را شکل می‌دهند.

کارزما ممکن است به‌عنوان یک ویژگی ثابت شخصیتی در نظر گرفته شود، اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند که افراد از طریق رفتارهای خاص، قابل یادگیری در گفت‌وگو جذاب می‌شوند: این گونه اعمال مکانیزم‌های شناختی و عاطفی عمیقی را فعال می‌کنند که برای کارآمدتر کردن پیوندهای اجتماعی تکامل یافته‌اند.

چیزی که فرد را مسحور می‌کند، اغلب کمتر به اجرا و بیشتر به دقت مرتبط است. یعنی دانستن زمان ایجاد جذابیت، زمان قدم‌زدن به جلو، زمان عقب‌نشینی و نحوه ملاقات با شخص نه تنها در سطح رفتار بلکه در سطح احساسات او است.

در ادامه، چهار تکنیک گفتگویی ملموس که توسط علوم اجتماعی نوظهور پشتیبانی می‌شوند، آورده شده‌اند تا به‌طور معنادار نحوهٔ ادراک دیگران از شما را ارتقاء دهند.

نکتهٔ گفتگویی ۱: همیشه آن‌ها را با حس تمایل به ادامه رها کنید

اکثر افراد فکر می‌کنند جذابیت از گفتن داستان‌های عالی یا افشای زیادی از خود می‌آید. با این حال، یکی از قابل‌اعتمادترین راه‌ها برای اینکه کسی بخواهد با شما ارتباط برقرار کند، ناتمام گذاشتن کل روایت است. این تکنیک ساده است: تعامل را با یک نقطهٔ معلق کوچک و مرتبط به‌ پایان می‌رسانید که به اندازهٔ کافی برای نگه‌داشتن رشتهٔ شناختی زنده باشد.

ممکن است بگویید: «بعداً به من یادآوری کن که دربارهٔ آن پروژه چه اتفاقی افتاد برایت بگویم». این یک رشتهٔ گفت‌وگوی سبک، کم‌فشار و کاملاً طبیعی است (بدون بستن). کاری که اینجا انجام می‌دهید، بهره‌گیری از یکی از الگوهای ثابت مغز است: نیاز به اتمام. وقتی کسی یک حلقهٔ گفت‌وگو را جزئی باز می‌گذارد، ذهن به‌صورت تقریباً خودکار آن را دنبال می‌کند.

یک مرور ۲۰۲۴ در مورد کنجکاوی بین‌فردی که در Frontiers in Psychology منتشر شد، نشان می‌دهد چرا این روش مؤثر است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد کنجکاوی نقش اساسی اجتماعی برای انسان‌ها ایفا می‌کند. تمایل به شناخت دیگران پیش‌بینی می‌کند که فرد انگیزهٔ جستجوی تعامل بیشتر، حافظهٔ بهتر برای اطلاعات اجتماعی و تعهد قوی‌تر به رابطه داشته باشد. به عبارت دیگر، اگر شخص دیگری احساس کند از شما مطالب بیشتری برای آموختن وجود دارد، حتی اگر کوچک و غیر‌دراماتیك باشد، احتمال بیشتری دارد که تماس را مجدداً برقرار کند.

بنابراین، گذاشتن یک حلقهٔ باز در گفتگو نه یک افشای بیش از حد است و نه مخفی کردن. کاری که می‌کنید یک دعوت‌نامهٔ شناختی سبک است. این کار حرکت، پیوستگی و عمق ایجاد می‌کند بدون اینکه توجه طرف مقابل را مجبور به فشار کند. چون این رمز و راز مناسب و در بستر یک گفت‌وگوی واقعی است، دقیقاً همان نوع کنجکاوی بین‌فردی را ایجاد می‌کند که افراد را به‌دنبال بازگشت ترغیب می‌کند.

نکتهٔ گفتگویی ۲: اختصاص یک بازهٔ ۹۰‑ثانیه‌ای توجه

هنگامی که افراد سعی می‌کنند کاریزما داشته باشند، اغلب بیش از حد تلاش می‌کنند تا به‌صورت پیوسته حضور داشته باشند، دائم درگیر باشند یا دائماً «روی» باشند. جالب این است که یکی از مؤثرترین روش‌ها برای ارائهٔ توجه به دیگری، انجام آن در پنجره‌های کوتاه و بدون وقفهٔ تمرکز خالص است. سپس به‌نعومت عقب‌نشینی می‌کنند.

نود ثانیه طولانی‌اند تا تأثیرگذار باشد، اما به‌انداز کافی کوتاه‌اند تا از شدت زیاد جلوگیری شود. در این بازه، باید به‌صورت فعال گوش دهید، به این معنا که نگاه به تلفن نکنید، برنامه‌ریزی ذهنی برای نوبت خود برای صحبت کردن نداشته باشید و به‌جای بررسی اطراف، به‌طور کامل به گوینده توجه کنید. سپس، پس از آن یک دقیقه و نیم، به سرعت گفت‌و‌گوی راحت‌تری باز می‌گردید.

یک مطالعه ۲۰۱۴ منتشر شده در International Journal of Listening تأیید کرد که گوش دادن با کیفیت بالا (حتی در دوره‌های کوتاه) می‌تواند به‌طرز چشمگیری حس دیده شدن و درک شدن گوینده را تغییر دهد. شرکت‌کنندگان در این پژوهش همواره حس نزدیکی و ارتباطی بالاتر را گزارش کردند زمانی که بازه‌های کوتاهی از حضور عمیق توجه را تجربه کردند. سیستم‌های عاطفی گوینده به‌طرز نامتناسبی به‌یک دوز کوچک توجه بی‌پراکندگی واکنش نشان می‌دهند.

به همین دلیل است که بازهٔ ۹۰‑ثانیه‌ای این‌چنین مؤثر است. ذهن آن را به‌عنوان احترام غیرمعمولی می‌داند، اما نه به‌صورت عجیبی. اثر تضاد نیز کارایی این نکته را تقویت می‌کند، زیرا وقتی توجه محدود می‌شود، احساس هدفمند بودن می‌کند، نه نمایشی. از این منظر، وقتی از این تکنیک استفاده می‌کنید، تجربهٔ روان‌شناختی اولویت‌بخشی به طرف مقابل را فراهم می‌کنید که یکی از مؤثرترین شتاب‌دهنده‌های گرمای بین‌فردی است.

نکتهٔ گفتگویی ۳: تأیید هویتِ شخصی که می‌خواهد باشد

آیینه‌سازی سنتی بر رفتارهایی همچون تطبیق حرکات یا لحن طرف مقابل تمرکز می‌کند. در مقابل، بازتاب هویت بر داستانی که فرد می‌خواهد دربارهٔ خود بیان کند تمرکز دارد. افرادی که جذابیت خاصی دارند، به‌صورت شهودی می‌فهمند که شخص چه چیزی دربارهٔ ارزش‌ها، انگیزه‌ها یا مفهوم خود نشان می‌دهد — و این روایت را به‌زبانی بازتاب می‌دهند که آن را تأیید می‌کند.

اگرچه ممکن است این کار به‌عنوان چاپلوسی برداشت شود، در واقع چیزی بسیار قدرتمندتر از نظر روان‌شناسی است: نام‌گذاری هویتی که شخص به آن اشاره می‌کند. این می‌تواند به‌صورتی بگوید: «به‌نظر می‌رسد تو همان کسی هستی که وقتی به‌چیزی اهمیت می‌دهی، کاملاً متعهد می‌شوی، نه؟» یا «به‌نظر می‌آید تو کسی هستی که با مواجهه با چالش‌ها رشد می‌کنی.» این بیانیه‌ها به طرف مقابل تأیید می‌کنند که شما نسخه‌ای از خودشان را می‌بینید که می‌خواهند نشان دهند.

یک مطالعه اخیر منتشر شده در British Educational Research Journal توضیح می‌دهد چرا تأیید شناسایی هویت از سوی دیگری این‌چنان احساس خوشایندی ایجاد می‌کند. مقاله‌ای با عنوان Connected Belonging، تأیید هویت را به‌عنوان شناسایی نه برای یک رفتار بلکه برای یک الگوی خودی بنیادی توصیف می‌کند. به همین دلیل، این امر پیش‌بینی‌کنندهٔ حس تعلق بیشتر، رفاه عاطفی و ثبات اجتماعی برای گوینده است. به عبارت دیگر، مردم فقط نمی‌خواهند دوست‌داشتنی باشند؛ آنها می‌خواهند در زبان هویت شناخته شوند.

بازتاب هویت مستلزم این است که به جزئیات ضمنی‌ای که افراد به‌طور مداوم دربارهٔ خود افشا می‌کنند، توجه کنید. این شامل آنچه شخص از طریق انتخاب‌ها، تأکیدها یا سرمایه‌گذاری عاطفی‌اش نشان می‌دهد، می‌شود. هنگامی که آن هویت را به‌وضوح و با آرامش نام می‌برید، تجربهٔ نادری از احساس «کاملاً درک‌شده بودن» ایجاد می‌کنید. و چون این نوع بازتاب، کسی را که خود می‌پندارد می‌شناسد نه آن‌چه شما می‌خواهید او باشد، باعث ایجاد ارتباط بدون فشار می‌شود.

این تفاوت بین گفتن «این فوق‌العاده بود» و گفتن «تو همان کسی هستی که وقتی مهم می‌شود، حضور می‌یابی» است. بیان دوم به‌دلیل تأیید بخشی ثابت از هویت، به‌جای یک لحظهٔ صرفاً موقت، بیشتر در ذهن می‌ماند.

نکتهٔ گفتگویی ۴: تطبیق انرژی آن‌ها، سپس تغییر جهت

انسان‌ها به‌طور شگفت‌انگیزی به سرعت عاطفی حساسند؛ که شامل سرعت، انرژی و ریتم سبک ارتباطی یک شخص می‌شود. یکی از توانایی‌های «جذاب» و بسیار ظریف که می‌توان در سبد ابزار خود پرورش داد، توانایی تطبیق تمپو عاطفی شخص دیگر است پیش از اینکه به‌نرمشی آن را به سمت حالت ثابت‌تری هدایت کنید.

به‌عنوان مثال، اگر کسی به‌دلیل اضطراب سریع می‌گوید، شما برای لحظه‌ای با سرعت او همگام می‌شوید تا احساس پیوستگی داشته باشد. سپس به‌تدریج صدای خود را نرم کنید، لحن‌تان را آهسته کنید و دمای عاطفی را کاهش دهید. اگر کسی هیجان‌زده است، انرژی خود را برای مدت کوتاهی افزایش می‌دهید، سپس به‌یک شور و شوق ثابت و متعادل می‌نشینید که گفت‌وگو را گرم نگه می‌دارد بدون اینکه تشدید شود.

به‌عبارت دیگر، به‌جای تقلید یا انعکاس، یک قدم جلوتر می‌روید و هم‌تنظیم می‌شید. تحقیقات همگامی تعاملی — که شامل همگامی رفتاری، فیزیولوژیکی و عصبی است — به‌طور مستمر نشان می‌دهد که وقتی افراد ریتم‌های خود را هم‌راستا می‌کنند، ارتباط روان‌تر می‌شود و پیوند تقویت می‌گیرد.

یک مرور ۲۰۲۱ منتشر شده در Social Cognitive and Affective Neuroscience همگامی را به‌عنوان یکی از زیرساخت‌های زیستی اصلی پیوند اجتماعی توصیف می‌کند؛ هم‌راستایی تمپو، حتی به‌صورت لحظه‌ای، اعتماد را در سطح پیش‌آگاهی ایجاد می‌کند.

تطبیق تمپو احساس جذابیت می‌دهد چون ایمنی را منتقل می‌کند. شما به‌طرف مقابل نمی‌گویید آرام شود یا سرعت بگیرد. بلکه از طریق ریتم خود، نشان می‌دهید که موقعیت او را می‌فهمید و می‌توانید به‌نرمش محیط عاطفی را هدایت کنید. مردم به افرادی جذب می‌شوند که با آن‌ها تنظیم می‌شوند، نه بر آن‌ها.

این تکنیک مزیت اضافه‌ای دارد. هوش عاطفی را بدون اعلام صریح نشان می‌دهد. تغییر به‌قدر ظریف است که اکثر افراد به‌صورت آگاهانه آن را درک نمی‌کنند. آن‌ها صرفاً تعامل را به‌عنوان چیزی فوق‌العاده روان، هماهنگ و «آسان» احساس می‌کنند.

مهم‌ترین بخش یک گفت‌وگوی خوب، شنیدن است. این آزمون مبتنی بر علم را انجام دهید تا بگردید آیا به این مهارت مسلط شده‌اید یا نه: مقیاس گوش دادن فعال‑همدلانه

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.