مجله اینترنتی رمز موفقیت

عکاس خبری لینزی آداریو درباره تعادل کار و خانواده — وقتی کار یک منطقه جنگی است

نوشته سم فراگوسو

FA: لینزی آداریو

به گوش دهید – ۳۷:۱۲

لینزی آداریو در مأموریت خود در اردوگاه پناهندگان ایریدیمی در وادی فیرا، چاد. (کیتلین کلی/نگارخانهٔ ملی)

به مدت ۲۵ سال، عکاس خبری برنده جایزه پولیتزر، لینزی آداریو، تقریباً تمام درگیری‌ها و بحران‌های انسانی مهم نسل خود را پوشش داده است؛ از سوریه تا سودان تا اوکراین. خطراتی که در مأموریت با آن‌ها مواجه می‌شود به‌تدریج جدی‌تر می‌شود؛ کمیتهٔ حمایت از خبرنگاران برآورد می‌کند که سال ۲۰۲۴ مرگبارترین سال ثبت‌شده برای خبرنگاران بوده است.

او می‌گوید: «ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که خبرنگاران به‌طور مداوم هدف می‌شوند و کشته می‌شوند. امروز روزنامه‌نگاری با مرگ معادل شده است، به‌گونه‌ای که در زمان آغاز کارم چنین نبود.»

دو بار ربودن، عکاس به منطقه جنگی بازمی‌گردد: «این کاری است که من انجام می‌دهم»

مصاحبه‌های نویسنده

دو بار ربودن، عکاس به منطقه جنگی بازمی‌گردد: «این کاری است که من انجام می‌دهم»

در طول سال‌ها، آداریو دو بار ربوده شد، یک بار با فشار از یک خودرو در بزرگراهی در پاکستان بیرون پرتاب شد و دو بار توسط طالبان و شورشیان عراقی کمین شد. با این حال، او می‌گوید که گاهی پرورش دو کودک کوچک برایش چالش‌برانگیزتر از گزارش‌برداری در یک منطقه جنگی است.

او می‌گوید: «وقتی در یک منطقه جنگی هستم، این تمام تمرکز من است و تنها کاری که انجام می‌دهم همین است… به داخل می‌روم، خطر را ارزیابی می‌کنم، عکاسی می‌کنم، سعی می‌کنم داستان‌ها را روایت کنم، به هتل برمی‌گردم، گزارش می‌نویسم و سعی می‌کنم در یک حمله موشکی صدمه نبینم.» اما با وجود کودکان، حس می‌کنم نمی‌توانم زمان بروز احساسات یا نیازهای آن‌ها را کنترل کنم؛ این یک کار تمام‌وقت است و داشتن یک شغل تمام‌وقت به‌عنوان والدین بسیار دشوار است.»

این شبیه قرارداد پیش از ازدواج ما بود… ما فهمیدیم که یکدیگر را دوست داریم، می‌خواهیم یک خانواده داشته باشیم، اما من هرگز نمی‌توانم همیشه در خانه باشم.

لینزی آداریو

اغلب کار آداریو باعث می‌شود حضور فیزیکی او همانند والدین دیگر امکان‌پذیر نباشد. او می‌گوید: «من ثبت‌نام می‌کنم تا به‌عنوان خوانندهٔ مرموز در مدرسه حضور پیدا کنم؛ به کلاس آلفرد می‌روم و می‌خوانم، اما باید لغو کنم چون در گپ داریئن گیر می‌کنم.»

سند مستند جدید دیزنی+ به نام Love+War تلاش‌های آداریو برای تعادل نقش‌های مادر و روزنامه‌نگار را به تصویر می‌کشد. او آن را «مذاکرات مداوم» با همسرش پاول می‌نامد.

او می‌گوید: «این شبیه قرارداد پیش از ازدواج ما بود. من نمی‌خواهم پول؛ آزادی و وقت برای کار را می‌خواهم.» ما فهمیدیم که یکدیگر را دوست داریم، می‌خواهیم یک خانواده داشته باشیم، اما من هرگز نمی‌توانم همیشه در خانه باشم.»


نکات برجستهٔ مصاحبه

دربارهٔ برخورد نزدیک‌به‌مرگ که در مارس ۲۰۰۳ در شمال عراق تجربه کرد

آداریو قبل از رفتن به مأموریت، از پسرش لوکاس وداع می‌کند.

مصاحبه‌های فیلم

«ما باید همه چیز را ضبط کنیم»: این تیم در یک ناحیه جنگی اوکراین مانده بود

بسیاری از غیرنظامیان می‌گفتند: «از اینجا بروید، اینجا امن نیست». و بدیهی است که از تمام سال‌های پوشش جنگ، درسی که یاد گرفته‌ام این است که همیشه به مردم بومی گوش کنید. من همراه یک خبرنگار دیگر ایستاده بودم که ناگهان حسی در عمیق معده‌ام احساس کردم، به سمت خودرو دویدم، در را بستم و یک منجنیق بزرگ به‌ شدت به‌ ما نزدیک شد؛ تمام خودرو به‌ جلو پرتاب شد، راننده‌مان فوراً شتاب گرفت و با سرعت بسیار بالا رانندگی کرد تا حدود ۱۰ دقیقه به ناحیه‌ای امن برسیم…

ما در یک بیمارستان توقف کردیم؛ جایی که صدمات را از خودروها برمی‌انداختند و افراد در حال درمان بودند و هرج و مرج کامل بود… من گفتم: «آیا کسی می‌تواند به من کمک کند؟ در صندوق عقب من بدن یک خبرنگار است.» احساس می‌کردم که ممکن است حالت استفراغ داشته باشم، شروع به گریه کردم و گفتم: «فقط می‌خواهم به خانه برگردم. نمی‌خواهم روزی در صندوق عقب به‌پایان برسم. نمی‌خواهم با این کار بمیرم.»

دربارهٔ این‌که در مستند گفته است زندگی‌اش را طوری تنظیم کرده که همسرش نقش اصلی والدین را داشته باشد، تا در صورت کشته شدن در میدان، فرزندانش پیوستگی داشته باشند

چطور می‌توانستم این‌کار را نکنم؟ منظورم این است که نگاه کنید من به‌عنوان شغلم چه کار می‌کنم. من به‌طور مداوم افرادی را عکاسی می‌کنم که در جنگ کشته می‌شوند یا زندگی‌شان توسط جنگ به‌هم‌ریخته است. بخشی از وظیفه یک روزنامه‌نگار جنگی این است که همیشه برنامه‌های اضطراری تهیه کنیم…

بدیهی است که نمی‌خواهم کشته شوم. نمی‌خواهم بمیرم. نمی‌خواهم در جنگ یا هر مکان دیگری بمیریم، زیرا می‌خواهم برای فرزندان و خانواده‌ام اینجا بمانم.

دربارهٔ این‌که وقتی در حال کار است، بیش‌ترین حس زندگی را تجربه می‌کند

هر گاه که پشت لنز دوربین‌ام نباشم و در حال عکاسی واقعی نباشم، میلیون‌ها فکر در ذهنم می‌چرخد. میلیون‌ها کاری که می‌خواهم انجام دهم، میلیون‌ها کاری که در حال انجام آن‌ها هستم و حس پراکندگی و استرس می‌کنم. اما جایی که همه این‌ها در هم می‌آمیزند و تمام تمرکزم را می‌گذارم، زمانی است که کاملاً ۱۰۰ درصد حاضر و متمرکز هستم؛ وقتی که در حال کارم…

بزها و نوشابه

عکس‌ها: چرا لینزی آداریو ده سال را به پوشش مرگ‌ومیر مادرانه اختصاص داده است

وقتی در خانه‌ام، خوشحالم که در خانه‌ام و خوشحالم که با خانواده‌ام هستم، اما یک چشم به تلویزیون دارم — داستانی که باید بعداً پوشش دهم چیست؟ من در حال تحقیق هستم و خیلی پراکنده‌ام. وقتی که به‌صورت واقعی می‌روم عکاسی کنم و در موقعیتی هستم که با کسی مصاحبه می‌کنم، داستان او را می‌گیرم و عکس می‌گیرم، بیش‌ترین حس خودم را حس می‌کنم؛ همان جایی که باید باشم. گفتن این موضوع به‌صراحت سخت است؛ زیرا اکثر مردم می‌گویند «این تو را به‌عنوان یک مادر بد نشان می‌دهد … هرگز این را بلند زبان نکن». اما این فقط من هستم و این یک واقعیت است.

دربارهٔ حفظ امید، عل‌رغم مشاهدهٔ بدترین حالت‌های بشریت و رنج

عکس‌هایی که عکاس را به گریه وادار کردند

تصاویر می‌توانند مردم را تحت تأثیر قرار دهند، به آن‌ها آموزش دهند، روشنگر باشند، پیش‌فرض‌های غلط را برعکس کنند و انسان‌ها را به یکدیگر پیوندند. من هنوز به عکاسی خبری ایمان دارم؛ اگرچه شمار زیادی از اتفاقات وحشتناک و شرارت‌ها را دیده‌ام و چیزهایی را شنیده‌ام که هرگز فکر نمی‌کردم انسان قادر باشد آن‌ها را انجام دهد، اما همچنان زیبایی فوق‌العاده، سخاوت، استقامت، عشق و امید را می‌بینم. تا زمانی که افراد عکاسی‌شده‌ام این روح را داشته باشند، من نیز این روح را دارم. نمی‌توانم پیش‌بینی کنم که در یک یا پنج سال آینده چه احساسی خواهم داشت؛ اما هنوز امید و باور به عکاسی خبری را دارم.

دربارهٔ مأموریت بعدی‌اش

من به سودان نگاه می‌کنم و همچنین به برخی داستان‌ها در ایالات متحده توجه می‌دهم… هنوز این گفت‌وگو را نداشته‌ام، عمدتاً به این دلیل که تازه از یک سفر سه‌هفته‌ای به خانه برگشته‌ام و تمایلی ندارم بگویم «دوباره می‌روم و به سودان می‌روم». در انتظار زمان مناسب هستم. هرگز احساس نمی‌کنم زمان مناسب باشد، اما گفت‌وگوهای دشواری پیش می‌آید هنگامی که باید بگویم می‌روم.

سم بایگر و آنا بومن این مصاحبه را برای پخش تولید و تدوین کردند. بریجت بنتز، مولی سِیوی‑نِسپر و بث نووی آن را برای وب اقتباس کردند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.