مجله اینترنتی رمز موفقیت

از کتاب‌ها و مردان

همکارم، نقاد کتاب‌ها دِوایت گارنر، دربارهٔ «Flesh» اثر دیوید سزالی، برنده جایزه بوکر امسال، به ما می‌گوید.

کاترین بنه‌هولد

توسط کاترین بنه‌هولد

من مجری برنامه The World هستم.

مردی در کت و شلوار که یک جایزه را از یک زن می‌پذیرد.
نویسندهٔ متولد کانادا، مجارستانی‑بریتانیایی دیوید سزالی در مراسم جایزه بوکر در لندن، دوشنبه. اعتبار تصویر: Kirsty Wigglesworth/Associated Press

فقر فرهنگی و مردان تنها

کتاب‌های زیادی وجود دارد که من عاشقشان هستم و با افتخار حمایت دِوایت گارنر را نشان می‌دهند. «Intermezzo» اثر سالی رونی. «James» اثر پرسیوال اوروت.

پس وقتی «Flesh» نوشتهٔ دیوید سزالی برنده جایزه بوکر امسال شد، اولین کاری که کردم این بود که نقد دِوایت را جستجو کنم. در ابتدا، او کتاب را به‌نظر نمی‌رسید که به‌خوبی معرفی کند: «خواندن این کتاب سرد و دوردست»، او نوشت، «احساس می‌کنید که تمام صحنه را از طریق دوربین‌های نظارتی می‌بینید.»

او هرگز به‌طور کامل کتاب را دوست نداشت، اما او آن را از «سر تا ته» «ستایش» کرد. این نکته مرا جذب کرد. همچنین موضوع کتاب: مردانگی تحت فشار. بنابراین با او تماس گرفتم و پرسیدم که آیا باید آن را بخوانم و چرا.

کاترین: کمی دربارهٔ این کتاب بگو.

دِوایت: خوب، می‌دانی، این کتاب «Flesh» نام دارد. در نقد خود شوخی کردم که عنوان بهتری می‌توانست «Bones» باشد چون کتاب بسیار دوردست و سرد است. نثر سزالی کم‌حرف است، اما همانند کم‌حرفی غنی ارنست همینگوی است.

این کتاب دربارهٔ مرد جوانی خجالتی و تنها است که در یک شهرک مسکونی در مجارستان بزرگ می‌شود و دوران کودکی‌اش دشوار است. او در نهایت به عنوان رانندهٔ شخصی برای یک خانوادهٔ ثروتمند در لندن مشغول می‌شود. به‌تدریج وارد خانه می‌شود و رابطهٔ مخفیانه‌ای با زن خانه آغاز می‌کند. پیش از آنکه متوجه شوید، او کت و شلوارهای تام فورد می‌پوشد و با جت‌های خصوصی سفر می‌کند. داستان بسیار پیچیده‌ای است، اما در اصل دربارهٔ دوستی مردانه و فقدان آن است.

این مفهوم از مردانگی جدایی‌طلب — آیا بازتابی از وضعیت فعلی جهان ماست؟

من فکر می‌کنم بله. حس می‌کنید این مرد احتمالاً در کودکی‌اش زیاد بازی‌های ویدئویی انجام داده باشد. خلابی در او وجود دارد که نه تنها ناشی از فقر است، بلکه از فقر فرهنگی نیز می‌آید. چیزهایی که او می‌تواند به ذهن خود بدهد بسیار محدود است و برای او و دیگر مردان این کتاب محل ارتباطی وجود ندارد.

ما اکنون در دنیایی زندگی می‌کنیم که قهرمانان اخلاقی در آن حضور ندارند و این کتاب این احساس را تا حدی چون درد فیزیکی به خواننده القا می‌کند. در این کتاب شخصی برای تحسین وجود ندارد. تمام شخصیت‌ها به‌نحوی زشت‌اند. این احساس وجود ندارد که تحصیلات بهتر یا تربیت بهتر تو را انسان بهتری می‌سازد. این جهانی بی‌اخلاق است که سزالی به ما نشان می‌دهد.

قهرمان اصلی یک مهاجر است. اما این حس جدایی فرهنگی تنها به مهاجران محدود نمی‌شود.

بله، در این مرد آرزویی فراوان احساس می‌شود. می‌توانید غم او را حس کنید. بخشی از این احساس ناشی از عدم ریشه‌دار بودن، دوری از خانه است. به‌نوعی واقعاً هیچ خانه‌ای برای بازگشت ندارد.

ما در دوره‌ای میانی در تاریخ جهان قرار داریم که به‌نوعی با حس عدم ثبات که مردم در آن حس می‌کنند، همسو است و عدم قطعیتی را به همراه دارد. شخصیت اصلی همانند ما همه‌مان در مسیر اشتباه می‌افتیم، اما به شکل تاریک‌تری. و من فکر می‌کنم این بخشی از هدف سزالی است — احساس بی‌ریشی یا همان فقر فرهنگی.

من یک پسر نه ساله دارم. پسر شما در دهه بیست‌ساله‌گی‌اش است. آیا فکر می‌کنید این نوع جدایی‌طلبی مسأله‌ای است که پسران و مردان جوان مانند پسران‌مان به‌طور ویژه با آن دست به‌گریبان هستند؟

پسرم بازی‌های ویدئویی می‌کرد، اما او خوب رشد کرد! فکر می‌کنم در این رمان، شخصیتی وجود دارد که برخی از مزایایی که پسرم به‌دلیل داشتن خانه‌ای مستقر داشت، نداشته است. این شخصیت کاملاً کسی را برای الگوبرداری نداشت. در دنیای امروز، اگر به‌عنوان یک مرد جوان کمکی نداشته باشید و تنها به دست‌های خود برای دفاع تکیه کنید، کشف این‌که چه چیزهایی برای شما مهم است و زندگی چه معنایی دارد، دشوار است.

اکثراً رمان‌هایی که می‌خوانم توسط زنان نوشته می‌شوند، اما این به‌صورت عمدی نیست. آیا کاهش تعداد نویسندگان مرد در ادبیات را می‌بینیم؟

من فکر می‌کنم محور ادبیات کمی از رمان‌نویسان مرد جوان به سمت رمان‌نویسان زن جوان تغییر یافته است. این تغییر عمدتاً مثبت بوده است. ولی سپس شخصی مانند دیوید سزالی ظاهر می‌شود که در صحبت دربارهٔ جدایی مردانه به‌درجة فوق‌العاده‌ای توانمند است که متوجه می‌شویم برخی از این صداها کمبود دارند.

آیا کتابی هست که پس از این کتاب بتوان خواند؟ یک کتاب سبک برای رجوع در مواقع نیاز؟

کاملاً. من اصلاً سعی در دور کردن خوانندگان از این کتاب ندارم. فقط به آن‌ها هشدار می‌دهم که این کتاب سرد و سختی است — اما به شکل خوبی. کتاب جذاب سال برای من «What We Can Know» اثر ایان مک‌ایون بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.