مجله اینترنتی رمز موفقیت

آیا منتظر فرصت هستید یا فرصت مورد نظرتان را خلق می‌کنید؟

تا جایی که من متوجه شده‌ام یک تفاوت کلیدی بین مالکین کسب‌وکارهای موفق و جماعت خواهان موفقیت وجود دارد. یک گروه منتظرند تا اتفاق خوبی برایشان رخ دهد و از فرصت پیش آمده استفاده کنند و گروه دیگر تصمیم گرفتند کاری بکنند که اتفاق مورد نظرشان برایشان رخ دهد و در مسیر موفقیت قرار گیرند.

خودتان می‌توانید براحتی حدس بزنید کدام گروه موفق می‌شوند.

امروز می‌خواهم سه مثال در این رابطه برایتان بیاورم تا منظورم از “کاری بکنیم اتفاق مورد نظرمان رخ دهد” را روشن تر بیان کنم.

مثال 1 :

یکی از دوستان خوبم اهل کسب‌وکار و شخص تاثیرگذاری هست و کسب‌وکارهای مختلفی راه‌اندازی کرده و به همه جا سفر می‌کند تا عکسهای فوق‌العاده‌ای بگیرد. روزی با هم به جایی می‌رفتیم که از او پرسیدم چرا سرش کاملاً بی‌مو و به قول معروف، طاس است.

او گفت، وقتی متوجه شد که موهایش کم‌کم می‌ریزد و به سمت طاسی پیش می‌رود، تصمیم گرفت راه‌حلی برای این موضوع پیدا کند. او بجای اینکه منتظر شود تا موهایش کاملاً بریزد و طاس شود، تصمیم گرفت موهای سرش را تیغ کند.

سپس مثل یک بودای عضلانی حکمت کله‌ی طاس خود را برایم اینطور گفت.

اگر کسی اشاره کند که داری طاس می‌شوی، شما مجبورید بگویید، “اوه آره، مثل اینکه همینطوره.” ولی اگر اشاره کنند که موهاتو تیغ کردی، براحتی پاسخ می‌دهی، “خودم اینطوری می‌خواستم”

احساسی که در پشت این حرفها قرار دارد بسیار جالب توجه است. او با تیغ کردن سرش انتخاب خودش را کرد نه اینکه ژنتیک موهایش این انتخاب را برایش بکند.

مثال 2:

زمانی من بدنبال تابلوی فروش جلوی خانه‌ها یا مجتمع‌ها می‌گشتم. حتی اگر خانه یا آپارتمانی مورد پسندم واقع می‌شد، همیشه مجبور بودم صبر کنم تا روزی برای فروش گذاشته شود. و آژانسهای املاک هم باید صبر کنند تا فروشنده‌ای به آنها مراجعه کند.

اما چند هفته پیش نامه‌ای با این مضمون به دستم رسید:

من دنبال فرصتی می‌گردم تا در این منطقه زندگی کنم. من در کار املاک بوده و خریدار تاییدشده‌ای هستم. این نامه را به این خاطر می‌فرستم که در مجتمع شما هیچ آپارتمانی برای فروش گذاشته نشده است. من آماده هستم پیشنهادی برای فروش از این مجتمع دریافت کنم. اگر تمایل به فروش دارید با من تماس بگیرید تا قرار ملاقاتی بگذاریم و از منزل شما بازدید کنم. از حسن توجه شما سپاسگذارم!

او منتظر نشد تا آنها مکانشان را برای فروش بگذارند. او راه‌حل خودش را پیدا کرد، امتیازی برای خودش بود، به جاهایی می‌رفت که می‌دانست بعد از خرید می‌تواند راحت آنرا بفروشد.

او لیست بازاریابی خودش را تهیه کرده و با فروشنده‌های بالقوه ارتباط دوستانه‌ای برقرار می‌کرد.

مثال 3:

بسیار خوب، این هم مثال سوم (و اتفاقاً این هم در مورد املاک است) درباره اینکه چکار کنیم تا اتفاقی که می‌خواهیم را خودمان خلق کنیم.

یکی از دوستانم دو سال بدنبال خرید مکانی در منطقه خودش بود. هر دو هفته او لیست مکانهای فروشی را چک می‌کرد تا ببیند چه چیزی برای فروش گذاشته شده است.

هیچ!

او حتی یک خانه را که دلخواهش باشد نیافت. سپس همسرش باردار شد!

اگر آنها نمی‌توانستند در ماههای اولیه مکانی برای خرید پیدا کنند، کلاً از خرید منصرف می‌شدند (اسباب‌کشی با یک خانم باردار چیز جالبی نیست.)

ولی او بجای اینکه صبر کند و امیدوار باشد تا شانس خوبی برایشان رخ دهد، به گوگل ارث (زمین گوگل) مراجعه کرد و تمام خانه‌هایی که در منطقه مسکونی او قرار داشت و دارای استخر بود را شناسایی نمود.

او لیستی از تمام خانه‌هایی که پسندید تهیه کرد و نامه‌ای به آدرس آنها نوشت.

در نامه توضیح داد که همسرش باردار است و او تمایل به خرید خانه‌ی آن شخص را دارد. سپس 3 ساعت رانندگی کرد تا نامه‌ها را به صندوق پست دم در خانه‌ها بیاندازد.

بعد از یک هفته، سه نفر به درخواستش پاسخ دادند و او اکنون در یکی از آن خانه‌ها زندگی می‌کند!

این سه مثال چه درسی به ما می‌دهد؟

انتظار برای شرایط مساعد، انتظار برای موفقیت، یا انتظار برای هرچیزی که مورد طبع ما قرار گیرد بدون اینکه یک قدم برداریم، اینها مثل یک بیماری مسری به همه سرایت می‌کند.

من این حالت را زندگی مشروط می‌نامم:

“وقتی اون کار رو انجام میدم که…”

“این روش جواب نمیده چون…”

“چیزی پیدا نمی‌شه. همین الان نگاه کردم به…”

“صبر می‌کنم تا اخراج شوم…”

چه تعداد از مردم برای ایجاد یک تغییر بزرگ یا برداشتن یک گام اساسی در زندگیشان آنقدر تعلل می‌کنند تا از کار اخراج شوند، یا بچه‌دار شوند، یا با چالشهای دیگر مواجه شوند؟

سرزنش کردن دیگران بسیار راحتتر از پذیرش مسئولیت و یافتن راه‌حل است.

به نظر شما آیا باید منتظر اتفاق باشیم یا می‌توانیم خودمان دست بکار شویم اتفاق مورد نظرمان را خلق کنیم؟

از خودتان بپرسید…

چیکار می‌کنم وقتی روزگارم به سختی می‌گذرد؟

چیکار می‌کنم وقتی کارمند/شریک/مشتری مرا نمی‌پذیرد و اوضاع بخوبی به پیش نمی‌رود؟

چیکار می‌کنید وقتی خانه مورد نظر شما یافت نمی‌شود؟ یا موهایتان شروع به ریزش می‌کند؟

در نهایت، آیا اتفاق برای شما رخ می‌دهد یا کاری می‌کنید اتفاق مورد نظرتان رخ دهد؟

یک چیزی که می‌خواهید همین امروز رخ دهد چیست؟

نظرتان را با دیگران به اشتراک بگذارید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.